نتایح جستجو

[IMG]

[IMG]

[IMG]

سلام عزیز دوستوم چخ ساغ اول که موسابیقه نه منه ده خبر وردون این شاا... کنکور دان سورا ( بو 5 شنبه کنکوروم وار) حتما من ده شیرکت الرم یاشیاسان.

نمی دانم چه می خواهم خدایا ، به دنبال چه می گردم شب و روز چه می جوید نگاه خسته من ، چرا افسرده است این قلب پرسوز ز جمع آشنایان می گریزم ، به کنجی می خزم آرام و خاموش نگاهم غوطه ور در تیرگیها ، به بیمار دل خود می دهم گوش گریزانم از این مردم که با من، به ظاهر همدم و یکرنگ هستند ولی در باطن از فرط...

برای من هم موارد مشابه خیلی پیش اومده مثلا یه کسی که مدت ها ازش بیخبر بودم یهو یادش بیافتم و یکی دو روز بعدش اتفاقی ببینمش.. یا جایی چیزی رو حس کنم و اتفاق بیافته یا شده از مرحله ذهنی گذشته و مثلا یه دفه چیزی به زبونم اومده ناخودآگاه و اتقاق افتاده و موارد دیگه خیلی وقتا هم ذهنم درگیر این مسئله...

من مانده ام تنهاي تنها من مانده ام تنها ميان سيل غمها حبيبم كو.............

اسفناج بر گهاى اسفناج تازه بود و سبز و ترد مادرم از لاى آن يك دو برگى كند و خورد گفت: اجرش با خدا اسفناجش گل نداشت قيمتش هم بد نبود روى هم، مشكل نداشت حس خوب مادرم شد نسيمى مهربان نرم و آهسته وزيد رفت توى آسمان از دعايش، آسمان ابر شد باران گرفت باغِ سبز ى كارها زير باران جان...

سلام آقا محسن خسته نباشید... از حمایت ها و توجه و راهنماییتون خیلی خیلی ممنونم پست های شما خیلی آموزنده و نظراتتون دلگرم کننده هستند.

[IMG]

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

فصل که رخت عوض می کند دوباره عاشقت می شوم گیرم زمستان باشد و من آهسته روی پیاده روی یخزده راه بروم عشق تو همین شال پشمی است که نفسم را گرم می کند

آرزوهایت بلند بود دست های من کوتاه تو نردبان خواسته بودی من صندلی بودم با این همه فراموشم مکن وقتی بر صندلی فرسوده ات نشسته ای و به ماه فکر می کنی.

[IMG]

[IMG]

[IMG]

گذشته در چشمانم مانده است عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم که نفهمی هنوز هم دوستت دارم

تلافی يا تو زيباتر شدي ! .... يا چشام بارونيه ! .. اين قفس بازه ولي.... قلب ِ من زندونيه.. ـ من پشيمون ميکنم جاده رو از رفتنت ! تو نباشي مي پره عطرتم از پيرهنت... ــ ميخـوام آروم شم!! تـــــو نمي ذاري! هر دو بي رحمن : عشق و بيزاري! همه دنيامو زيرو رو کردم تو رو شايد دير آرزو کردم ! ــ ـ قدماي...

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند به دشت پرملال ما پرنده پر نمی زند..

فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم دلم چون دفترم خالی ، قلم خشکیده در دستم