نتایح جستجو

خواهش میشه بالاخره دیگه تو بر خلاف آب شنا کن عزیز من دنیا اگر نمی کند از عشق پیروی

سلام تولدش مبارک

در خبر ها شنیده ام فردا بادی از گرم سیر می آید با تو بودن همیشه خیلی زود میرود گرچه دیر می آید

یک مشت قرص ریز ...خلا..... خواب .... خواب... خواب باران نمیشوی که بباری بر این سراب

روی دوشم به خواب رفته پتو ... پلکهای تو باد کرده مرا که عزیزم به خاطر همه چیز ... که نبودی که نیستی ممنون

ما خیلی خوب در اینجا از پس هم بر نمی آییم! شاید جایی حضورن خدمت برسم ! عرض ادبی بنمایم امیدوارم برای خودم دوست تراشیده باشم

می خواستم در غزلی تازه بشکفم مثل نگاه مضطربم توی چشمهات

بابت تاخیرم عضر میخام می آمدی و بافه ی گیسو به دست باد و عشق از این فضای پریشان شروع شد

من مرده ام شهید نگاهت نجس شده پژواک مرگ توی سرش منعکس شده

ترس یعنی شبیه زن بودن ترس یعنی دو چشم اغواگر ترس یعنی بلرز و باز بلرز وسط ظهر داغ شهریور

خودتی !

انکه گفتید برای من قانع کننده نبود لب مطلبتون یعنی دوسدارین اینجوری بگین ! خوب بگین ولی کمتر کسی با شعر شما رابطه برقرار میکند دلیل اصلی هم این است که خواننده شما را با بزرگان هم نشین میکند مانند سعدی ! در نتیجه شما از میدان به در میشوید در شعر باید خودتان جریان داشته باشید اگر خود اجتماعی شما...

مثل یه چیزه دیگس ! با عرض پوزش کمی قدیمی هست که از کاره قدیمیا بهتر نیست مثل این که خودت نیستی بزار سر بری اون وقت بهتر میشه !

یکی که مثل من دیوانه باشد قدح دار در میخانه باشد یکی که یادش از یادم بروید شبیه قصه یا افسانه باشد

مرد بود و عشق .... اشتباه دیگری نداشت سوخت سینه اش مجال آه دیگری نداشت

من میشناسمت بله یک دم به قدر آه در ساعت ازل پی تو پلک میزدم

جونم چقدر سوت و کوره اینجا ؟

موج باید بر انگیزی از من ........ ماه باید بیاویزی از من موج یا ماه تا نبض دریا ....... یک دم از جزر و از مد بیبفتد