برخیز و گاهی، عشق را دعوت کن ای دوست
بنشین و با من – با خودت – خلوت کن ای دوست
بی پرده باش ئ لحظه ای عریانی ات را
با حیرت آیینه ام، قسمت کن ای دوست
مانند راز یک معما سختی – اما
این راز را بگشا، مرا راحت کن ای دوست
لیلای شبهای خیابان گردی ام باش
یادی هم از اندوه مجنونت کن ای دوست
تا عزلت...