نتایح جستجو

  1. sweetest

    مدیریت مبارک باشه امیدوارم همیشه شاد و موفق و سربلند باشید... [IMG]

    مدیریت مبارک باشه امیدوارم همیشه شاد و موفق و سربلند باشید... [IMG]
  2. sweetest

    [IMG]

    [IMG]
  3. sweetest

    [IMG]

    [IMG]
  4. sweetest

    [IMG]

    [IMG]
  5. sweetest

    رد پای احساس ...

    به ساعت نگاه می کنم حدود سه نصف شب است چشم می بندم تا مبدا که چشمانت را از یاد برده باشم و طبق عادت کنار پنجره می روم سوسوی چند چراغ مهربان وسایه های کشدار شبگردان خمیده و خاکستری گسترده بر حاشیه ها و صدای هیجان انگیز چند سگ و بانگ آسمانی چند خروس! از شوق به هوا می پرم چون کودکیم و خوشحال که...
  6. sweetest

    [IMG]

    [IMG]
  7. sweetest

    [IMG]

    [IMG]
  8. sweetest

    پاشندگي نور

    اگر نور از یک محیط به محیط دیگری وارد شود، سرعت آن برای طول موجهای مختلف متفاوت خواهد بود. بر این اساس در مورد هر محیطی کمیتی به نام ضریب شکست تعریف می‌‌کنند. ضریب شکست یک محیط به فرکانس نور بستگی دارد و این ویژگی برای تمام محیطهای نوری صادق است. تغییرات ضریب شکست با فرکانس را پاشندگی یا پاشیدگی...
  9. sweetest

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    هرچند نمیدانم خواب هایت را با که شریک میشوی اما هنوز شریک تمام بیخوابی های من تویی . . .
  10. sweetest

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  11. sweetest

    رد پای احساس ...

    در را به هم می کوبد پرده را کنار می کشد کتاب ها را ورق می زند خانه را به هم می ریزد و می گریزد ! . . . باد چقدر شبیه توست ...
  12. sweetest

    گفتگوهای تنهایی

    مهربانیت از دور چه نزدیک است و عجیب حس میکنم که جغرافیا دروغی تاریخی است . . .
  13. sweetest

    کوچه های تنهایی

    خانه ات سرد است؟! خورشیدی در پاکت می گذارم و برایت پست می کنم. ستاره کوچکی در کلمه ای بگذار و به آسمانم روانه کن . بسیار تاریکم ...
  14. sweetest

    رد پای احساس ...

    قلبم را تا میکنم می گذارم لابلای صفحات کتاب تا، دست نخورده بماند برای زمانی که باز می گردی موریانه بیداد می کند! دیر نکنی...؟؟!!!
  15. sweetest

    داستان هاي كوتاه

    داستان آموزنده “تلاش صادقانه” جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی ، تمام دنیا رو گرفته بود . یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است ، از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند ...
  16. sweetest

    سلام مرسی چقدر جالب بود :d [IMG]

    سلام مرسی چقدر جالب بود :d [IMG]
  17. sweetest

    سلام ممنون از شعرهای بسیار زیباتون.... [IMG]

    سلام ممنون از شعرهای بسیار زیباتون.... [IMG]
  18. sweetest

    [IMG]

    [IMG]
  19. sweetest

    سلام یلدایی مرسی از عکسای قشنگت.... [IMG]

    سلام یلدایی مرسی از عکسای قشنگت.... [IMG]
بالا