نتایح جستجو

  1. Ekram

    مشاعره با شعر سعدی

    می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
  2. Ekram

    مشاعره با شعر سعدی

    ما را به جهان خوشتر ازین یکدم نیست کز نیک و بد اندیشه و از کس غم نیست ای آنکه به اقبال تو در عالم نیست گیرم که غمت نیست غم ما هم نیست
  3. Ekram

    مشاعرۀ سنّتی

    من مست تو دیوانه ما را که برد خانه صد بار ترا گفتم کم خو دو سه پیمانه
  4. Ekram

    مشاعره از اون طرف

    نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
  5. Ekram

    چه جوری میشه یه زندگی رو تو یه چمدون جا داد؟

    راستش همه ی انسان ها وقتی به سفری می روند بدان امید می روند که روزی بر گردند، و سفری که صد درصد بر گشت نداشته باشد در زندگی تقریبا ً وجود ندارد. اما تنها سفری که برگشت ناپذیر است سفر به دنیای (عقبی) است، که هیچکس از آن بر حذر نیست. won-a-pa-lei عزیز...... در سفر به عقبی بجای اینکه ما چمدان...
  6. Ekram

    ممنون بابت عکسا

    ممنون بابت عکسا
  7. Ekram

    مشاعره با شعر سعدی

    تازه بهارا! ورقت زرد شد دیگ منه آتش ما سرد شد
  8. Ekram

    شعر نو

    تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری ست...............
  9. Ekram

    مشاعره با شعر سعدی

    دوستی با پیلبانان یا نکن یا طلب کن خانه ای در خورد پیل
  10. Ekram

    مشاعره با شعر سعدی

    تربیت نا اهل را چون گرد کان بر گنبد است پرتو نیکان نگیـــــــرد هر که بنیادش بد است
  11. Ekram

    مشاعره ی دخترانه و پسرانه میدونی چیه؟......

    قرار و خواب ز حافط طمع مدار ای دوست قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
  12. Ekram

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    زعشق ناتمام ما جمـــــــــــــــــــال یار مستغنی ست به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
  13. Ekram

    مشاعره با شعر سعدی

    هر کجا چشمه ای بود شیرین مردم و مرغ و مور گـــــــرد آیند
  14. Ekram

    مشاعره با شعر سعدی

    ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم دفتر تمام گشت و به پایان رسید عمر ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم
  15. Ekram

    مشاعره با شعر سعدی

    تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد هر بیشه گمان مبر که خالیست شاید که پلنگی خفته باشد
  16. Ekram

    مشاعره با شعر سعدی

    در بیابان فقیر سوخته را شلغم پخته به که نقره ی خام
  17. Ekram

    مشاعره با شعر سعدی

    ای قناعت! توانگرم گردان که ورای تو هیچ نعمت نیست گنج صبر اختیار لقمان است هر که را صبر نیست حکمت نیست
  18. Ekram

    مشاعره با شعر سعدی

    نبیند مدعی جز خویشتن را که دارد پرده ی پندار در پیش گرت چشم خدابینی ببخشند نبینی هیچ کس عاجر تر از خویش
  19. Ekram

    مشاعره با شعر سعدی

    توان به حلق فرو برد استخوان درشت ولی شکم بدرد چون بگیرد اندر ناف شعر از سعدی ست، ببخشید اگر الفاظ کمی دموکرات تر اند.
  20. Ekram

    مشاعره با شعر سعدی

    یا زر به هر دو دست کند خواجه در کنار یا موج روزی افگندش مرده بر کنار
بالا