نتایح جستجو

  1. anahita1370

    اسمانم را برای از تو نوشتن از خدا خواستم .... تمام هاله احساسم را به دور پیچک محصور کرده عشق...

    اسمانم را برای از تو نوشتن از خدا خواستم .... تمام هاله احساسم را به دور پیچک محصور کرده عشق سرودم .... من عاشقانه نوشتن از تو را با تمام وجودم دوست دارم ..... اسمانم ...فاصله را با دمیدن احساس عشق مایوس میکند ......حسرت دوری دلها را به فاصله ها میبارد ....و عشق را با نزدیکی دلها تقدیم...
  2. anahita1370

    دوست دارم نشستن در ساحل دریا را .... لحظه هایی که حرف سکوت کرده ای را دردلم دارم دریا را راز...

    دوست دارم نشستن در ساحل دریا را .... لحظه هایی که حرف سکوت کرده ای را دردلم دارم دریا را راز دارم میدانم هر نسیمی از دریا .....بوسه هایی دارد از جنس نوازش .... و اغوشی که در برمیگیرد اغوش ظریف مرا .... صدای دریا زمزمه هایی را از عشقش به ساحل .....برایم بازو میکند که او نیز بی تاب است ...
  3. anahita1370

    دوست دارم نشستن در ساحل دریا را .... لحظه هایی که حرف سکوت کرده ای را دردلم دارم دریا را راز...

    دوست دارم نشستن در ساحل دریا را .... لحظه هایی که حرف سکوت کرده ای را دردلم دارم دریا را راز دارم میدانم هر نسیمی از دریا .....بوسه هایی دارد از جنس نوازش .... و اغوشی که در برمیگیرد اغوش ظریف مرا .... صدای دریا زمزمه هایی را از عشقش به ساحل .....برایم بازو میکند که او نیز بی تاب است ...
  4. anahita1370

    زندگی کوتاه هست هر چند گاهی بلند تصورش میکنیم هر چه با دوست باشد زیباتر میشود

    زندگی کوتاه هست هر چند گاهی بلند تصورش میکنیم هر چه با دوست باشد زیباتر میشود
  5. anahita1370

    یاد سهراب بخیر! آن سپهری که تا لحظه ی خاموشی گفت: تو مرا یاد کنی یا نکنی باورت گر بشود، گر...

    یاد سهراب بخیر! آن سپهری که تا لحظه ی خاموشی گفت: تو مرا یاد کنی یا نکنی باورت گر بشود، گر نشود حرفی نیست؛ اما... نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست
  6. anahita1370

    سرود آشنایی کیستی که من این گونه به اعتماد نام خود را با تو می گویم، کلید خانه ام را در دستت...

    سرود آشنایی کیستی که من این گونه به اعتماد نام خود را با تو می گویم، کلید خانه ام را در دستت می گذارم، نان شادیهایم را با تو قسمت می کنم، به کنارت می نشینم و بر زانوی تو این چنین آرام به خواب می روم؟ کیستی که من این گونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟
  7. anahita1370

    ارامم و من ارامشی بی مانند دارم در این خلوتگاه عاشقی .. هیچ مانعی بر استشمام عطر حضور تو نیست...

    ارامم و من ارامشی بی مانند دارم در این خلوتگاه عاشقی .. هیچ مانعی بر استشمام عطر حضور تو نیست ...... و عاشق تر از هر خاطره ام این لحظه ها را ارج مینهم ..و به قلبم واگذار .. همه چیز بر این احساسات ارایشی زیبا از مهر و وفا موهبت داده است ... پروانه ها در رقص .. گلها در ازادی محض .. به...
  8. anahita1370

    احساسی دارم .....احساسی پر از تعلق ..... احساسی که در من دمیده شده است ........احساسی از تعهد...

    احساسی دارم .....احساسی پر از تعلق ..... احساسی که در من دمیده شده است ........احساسی از تعهد ......... احساسی از قلب ........ از هوای نفس هایم ...... و اکنون من این جاهستم ........پس کجاست شاهزاده شبهای من .......که او را در پیچک اغوشم غرق کنم ..... این احساس من ...........از نفسهای گرمی...
  9. anahita1370

    گاه یک حرف. . . یک زمستان ادم را گرم نگه میدارد. . . و. . . گاه یک حرف. . . یک عمر ادم را...

    گاه یک حرف. . . یک زمستان ادم را گرم نگه میدارد. . . و. . . گاه یک حرف. . . یک عمر ادم را سرد میکند. . .
  10. anahita1370

    دلتنگم ....و دلتنگی امانی نیست بر قلم عاشقانه هایم ... دنیایم بارانیست..... دنیایی را که...

    دلتنگم ....و دلتنگی امانی نیست بر قلم عاشقانه هایم ... دنیایم بارانیست..... دنیایی را که میبارم بر فاصله ها .... و من چه بی قرار روزی دوباره را از احساسم بنا میکنم ... به طلوعی دوباره دعوت میکنم قاب پنجره ی ی اتاقم را به انتظار کوچه های ی تشنه به نگاه تو .. هر روز و هر دم لحظه هایم از بوی...
  11. anahita1370

    ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮﻡ ; ﺧﺎﻟﻘﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻢ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺎﺯﻝ ﮐﺮﺩ ... ! ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺩﺭ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻢ ﺛﺒﺖ...

    ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮﻡ ; ﺧﺎﻟﻘﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻢ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺎﺯﻝ ﮐﺮﺩ ... ! ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺩﺭ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻢ ﺛﺒﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ... ! ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯿﻬﺎﯾﺖ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻻﮎ ﻗﺮﻣﺰ ﺭﺍ ... ! ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺧﺠﺎﻟﺖ ... ﺩﺭﮎ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺗﻮﺍﻧﺖ ﻧﯿﺴﺖ ! ﻣﻨﻢ ﻟﯿﻼﯼ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺯﻟﯿﺨﺎﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ... ! ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﭼرﮏ ﻧﻮﯾﺲ ﻫﯿﭻ...
  12. anahita1370

    یک روز از خیال من به خودت میرسی رفیق آنروز دگر دیر شده است نارفیق

    یک روز از خیال من به خودت میرسی رفیق آنروز دگر دیر شده است نارفیق
  13. anahita1370

    حسرت برای دیروزهایمان بود دیروزها که کودکانه بهانه گیرت بودم امروز من پر از غروری منحصر به...

    حسرت برای دیروزهایمان بود دیروزها که کودکانه بهانه گیرت بودم امروز من پر از غروری منحصر به فردم مرگ بر حسرت
  14. anahita1370

    نگارم به يمن ورودت در كوير دلم تمام كوچه پس كوچه هاي عاشقي را آزين مي بندم تا به عشاق...

    نگارم به يمن ورودت در كوير دلم تمام كوچه پس كوچه هاي عاشقي را آزين مي بندم تا به عشاق بفهمانم پرنده دلم در كنار تو به آرامش ابدي ميرسد پس محبوبم زودتر بيا تا ز پا نيفتادم
  15. anahita1370

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    نازنينم سكوتت در سرم جوانه هاي فريادي مي كارد كه ترنم چشمانم ريشه اش را شلاقي كرده برتنم واي....... ميدانم شاخه هاي پر بار غمت كمر نهال زندگي ام را خم مي كند .... باغ من حصارت را نشكن نگاهت را نمي بخشم
  16. anahita1370

    پنجره را که باز میکنی دلم می آید و لب طاقچه ی نگاهت مینشیند میبینی؟؟ دل بی دام و دانه ام،...

    پنجره را که باز میکنی دلم می آید و لب طاقچه ی نگاهت مینشیند میبینی؟؟ دل بی دام و دانه ام، جلد نگاهت شده است
  17. anahita1370

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    میروم این بار دیگر٫ بودنی در کار نیست خسته ام دیگر توان گفتن و تکرار نیست گفته بودم میروم٬اما نکردی باورم.... دیگر اکنون که زمان خواهش و اصرار نیست گر چه میدانم که دل بر باز گشتم بسته ایی خوش خیالی های تو مختص این یک بار نیست دل به یار دیگری بستن اگر چه مشکل است.... میزنم دل را به...
  18. anahita1370

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    ... كاش مي شد كاش مي شد گل چشمان تو را مي چيدم قاب مي كردمش از برگ درخت و مي‌ آويختمش بر ديوار در اتاقم كه پر از سايه توست مثل عكس تو كه عمريست نفسهاي طپش وار مرا مي شنود مي نشيند همه شب ساكت و مات روبروي منو با خنده تلخ با نگاهي كه در آن ميل شكستن جاريست سايه خسته و لرزان مرا مي بيند كاش...
  19. anahita1370

    دل نامه یا نامه دل

    بازهم می نویسم از اشک... بازهم می نویسم از اشک !! باز از تو می نویسم ، از غم دلتنگی ات ! مینویسم که دلم هوایت را کرده است ، کاش تو را میدیدم ! به چشمهایت خیره میشدم و با تو درد دل می کردم ! باز هم می نویسم از عشق ، از احساسی که من نسبت به تو دارم ! احساسی به لطافت دستهاي مهربانت ،...
  20. anahita1370

    گفتگوهای تنهایی

    بعضی از آدمها پر از مفهوم هستند پر از حس های خوبند پر از حرف های نگفته اند چه هستند .. هستند و چه نیستند .. هستند یادشان . خاطرشان . حس های خوبشان آدمها .. بعضی هایشان .. سکوتشان هم پر از حرف هست پـر از مرهم به هر زخم است ! ...
بالا