مگه میشه خاطره ساحل شمال رو فراموش کنم
تو ساحل پا روی شنها میذاشتیم و چسبیده به هم راه میرفتیم
برای من صدف جمع میکردی من ریزها رو برمیداشتم
اما تو درشتهاشو جمع میکردی
با جمله "دوستت دارم دریا دریا" گفتنهات گوشمو نوازش میکردی
دنبالم کردی و من افتادم رو شنها
همه لباسام شنی شدن با دستت ورتم رو پاک...