نتایح جستجو

  1. snazari

    [IMG]

    [IMG]
  2. snazari

    [IMG]

    [IMG]
  3. snazari

    [IMG]

    [IMG]
  4. snazari

    فخرالدین عراقی

    زهی! جمال تو رشک بتان یغمایی وصال تو هوس عاشقان شیدایی عروس حسن تو را هیچ در نمی‌یابد به گاه جلوه‌گری دیده‌ی تماشایی بدین صفت که تویی بر جمال خود عاشق به غیر خود، نه همانا، که روی بنمایی حجاب روی تو هم روی توست در همه حال نهانی از همه عالم، ز بسکه پیدایی بهر چه می‌نگرم صورت تو...
  5. snazari

    فخرالدین عراقی

    ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت که رقیب در نیاید به بهانه‌ی گدایی مژه‌ها و چشم یارم به نظر چنان نماید که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟ به امید آنکه شاید تو به چشم من...
  6. snazari

    فخرالدین عراقی

    ابراهیم عراقی فرزند عبدالغفار کمیجانی (همدانی) در سال ۶۱۰ ه. ق. در کمیجان از قراء همدان دیده به جهان گشود. او پس از تکمیل آموزش قرآن برای ادامة تحصیل به همدان رفته، و در آن‌جا تحصیل کرد. در کودکی قرآن را از بر نمود و می‌توانست آن را به آواز شیرین و درست قرائت کند. وقتی که هفده ساله بود جمعی از...
  7. snazari

    وحشی بافقی

    خیز و به ناز جلوه ده قامت دلنواز را چون قد خود بلند کن پایه‌ی قدر ناز را عشوه پرست من بیا، می زده مست و کف زنان حسن تو پرده گو بدر پردگیان راز را عرض فروغ چون دهد مشعله‌ی جمال تو قصه به کوتهی کشد شمع زبان دراز را آن مژه کشت عالمی تا به کرشمه نصب شد وای اگر عمل دهی چشم کرشمه ساز را...
  8. snazari

    سیمین بهبهانی

    این حریفان همه هرجایی و پستند و تو نه کم ز پتیاره و پتیاره پرستند و تو نه این گدایان به تمنّای جُوی سیم ِ تنم چون چنار از سر خواهش همه دستند و تو نه چون سپیدار ِ رَزآویخته، این بی ثمران خویشتن را ثمر عاریه بستند و تو نه از تنم فرش هوس بافته خواهند و به عهد رشته صد مرحله بستند و گسستند و تو نه...
  9. snazari

    سیمین بهبهانی

    گر بوسه می خواهی بیا، یک نه دو صد بستان برو این جا تن بی جان بیا، زین جا سراپا جان برو صد بوسه ی تر بَخْشَمَت، از بوسه بهتر بَخْشَمَت اما ز چشم دشمنان، پنهان بیا، پنهان برو هرگز مپرس از راز من، زین ره مشو دمساز من گر مهربان خواهی مرا، حیران بیا حیران برو در پای عشقم جان بده، جان چیست، بیش از آن...
  10. snazari

    محمد علی سپانلو

    گم کرده نمی گوید چه چیز را گردش می کند میان مهمانخانه خانم سکوت با زلف پسرانه تا سکوت ازلی را بیاشوبد از نگفتن ها چه هرج و مرجی یک حلقه ی بی تعهد را جا گذاشته در پیش بند ظرف شویی وسوسه می شود اما به یاد نمی آورد قاعده ای هم ندارد یافتن ها ، نهفتن ها کبوتری ابلق به تخته های...
  11. snazari

    محمد علی سپانلو

    رؤیای خویش است و بوسه بر لب های خویش سرزمین من که در قوس بامدادان گل سرخ می نوشد دختر کوچک باران اقامتگاهم ترانه ای ست پیشواز مسافر و جاده هایش از رد گام ها عطرآگین نشانه ی مقصد یا ساحره ی گمشدگی ژالیزیانا! شبه جزیره ای با چشمه های شور و شیرین گوش و گوشواره انگشتری و اشاره تشنگی...
  12. snazari

    محمد علی سپانلو

    محمد علی سپانلو: محمدعلی سپانلو شاعر، منتقدادبی، مترجم، متولدِ 1319 است و تا به حال بیش از پنجاه جلد کتاب در زمینه‌های شعر و داستان و تحقیق، به صورتِ تالیف و یا ترجمه، منتشر کرده است. در بیست سالِ گذشته، او به عنوانِ یکی از چند نماینده‌ی معدودِ ادبیاتِ معاصرِ فارسی در بسیاری از گردهمایی‌های...
  13. snazari

    سهراب سپهری

    درها به طنین های تو وا کردم هر تکه را جایی افکندم پر کردم هستی ز نگاه بر لب مردابی پاره لبخند تو بر روی لجن دیدم رفتم به نماز در بن خاری یاد تو پنهان بود برچیدم پاشیدم به جهان بر سیم درختان زدم آهنگ ز خود روییدن و به خود گستردن و شیاریدم شب یک دست نیایش افشاندم دانه راز و شکستم آویز...
  14. snazari

    سهراب سپهری

    ........ادم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست.......
  15. snazari

    [IMG]

    [IMG]
  16. snazari

    [IMG]

    [IMG]
  17. snazari

    فراق یار

    ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت که رقیب در نیاید به بهانه‌ی گدایی مژه‌ها و چشم یارم به نظر چنان نماید که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟ به امید آنکه شاید تو به چشم من...
  18. snazari

    کتاب های صوتی(voice books)

    داستان «یک وجب دیوار» نوشتۀ دکتر پرویز رجبی: بشنوید
  19. snazari

    سهراب سپهری

    تا اناری ترکی بر میداشت دست فواره ی خواهش می شد............
بالا