نتایح جستجو

  1. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    بچه ها شوخی شوخی به گنجشک ها سنگ می زنند اما گنجشک ها جدی جدی میمیرند . آدما شوخی شوخی بهم زخم زبون میزنند ولی دل ها جدی جدی میشکنند. تو شوخی شوخی لبخند زدی اما من جدی جدی عاشقت شدم .
  2. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    برای تو برای چشم هایت برای من برای دردهایم برای ما برای این همه تنهایی ای کاش خدا کاری کند....
  3. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    خیلی وقت است مرده ام... دلم می خواهد ببارم،کسی نپرسد چرا؟....تو چه میفهمی... این روزها ادای زنده ها را درمياورم... تظاهر به شادی میکنم ، حرف میزنم مثل همه... اما ..... بساط کرده ام و تمام نداشته هایم را به حراج گذاشته ام ... بی انصاف .... چانه نزن ...حسرتهایم به قیمت عمرم تمام شده ....
  4. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    تنهای تنهام انگشتانت را به من قرض بده... برای شمردن لحظه های نبودنت... کم آورده ام ... !!
  5. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    من مانند هم سن و سالهای خویش نیستم... که هر روز یک آرزویی دارند برای آینده، من تنها یک آرزو دارم و آن این است که : شبی بخوابم و دیگر بیدار نشوم... تا نبینم... تا نشنوم.... تا نشکنم.... .........
  6. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    گرفته جنگل تنهایی ام را درد در آغوش ، بیا آتش بزن قلب مرا از درد راحت کن ....
  7. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    حرف های دلم را هرگز کسی نمی فهمد...! فقط روزی که مورچه ها خواهند فهمید.... روزی که در زیر خاک گلویم را به تاراج می برند....
  8. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    همه گفتند : "او" که رفت ، زندگی کن! ولی .... کسی درک نکرد"او"... خود زندگی ام بود... اما ... راحت رفت ... راحت گذشت... راحت ....
  9. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    رسیده ام به حس برگی که میداند باد از هر سمتی بیاید سرانجامش افتادن است.....
  10. ت

    سلام مرسی خیلی قشنگه ممنون

    سلام مرسی خیلی قشنگه ممنون
  11. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    فرق بزرگيست بین کسی که تنها مانده با کسی که تنهایی را انتخاب کرده .....
  12. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    کوزه گری جنس سفال من است کوزه ی بشکسته به من میرسد شکر خدا زین همه درهای باز پنجره ی بسته به من می رسد .
  13. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    دلواپسی هایم را فشردم قطره های دلتنگیم چکید ذهنم را فشردم یاد و خاطراتش تراوش کرد اه از دلواپسی و خاطرات که دل را خون میکند و چشم را اشکی آه .....
  14. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    تصویر دلخراش غمی محض بودم و مانند خواب های تو آخر نداشتم گفتی : بیا از این قفس تنگ لعنتی من را حلال کن به خدا پر نداشتم می خواستم ادامه شوم شعر را ولی حرفی برای گفتن دیگر نداشتم .
  15. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    مترسک ناز میکند و کلاغها فریاد میزنند و من سکوت میکنم ... این مزرعه زندگی من است خشک و بی نشان
  16. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    تکیه دادم به خاطراتی که ... شاد آن چشم های غمگین بود مثل سیگار نصفه افتادم در جهانی که پمپ بنزین بود سوز یک آه بین مرگ و مرگ همه ی زندگی من این بود .
  17. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    بیچاره عروسک ..دلش میخواست زار زار گریه کند اما ... نقش خنده بر لبانش کشیده بودند..
  18. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    رویای مرگ شاید بهانه ایست برای تحمل کابوسی به نام زندگی ...
  19. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    جلوتر نيا خاكستري ميشوي اينجا دلي را سوزانده اند
  20. ت

    معماری با مصالحی از جنس دل

    دوباره می نویسم ... می نویسم از تنهاییم و سکوت پر از حرفم ؛ حرفهایی از جنس بغض ... و آسمانی تیره تر از شب ، ابری ، در حسرت ستاره ... دوباره می نویسم ... می نویسم از خاطرات دورم خاطرات شفافی که گذر زمان ماتشان کرد ... به سرعت عمر آدمی ؛ و تنها غباری از حسرت بر دلم به جای گذاشتند . دوباره می نویسم...
بالا