نتایح جستجو

  1. Ghazal_joon

    غزل و قصیده

    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه​ای جان من خطا این جاست سرم به دنیی و عقبی فرو نمی​آید تبارک الله از این فتنه​ها که در سر ماست در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب بنال هان که از این پرده کار ما به نواست مرا به...
  2. Ghazal_joon

    مشاعرۀ سنّتی

    دلت گر به راه خطا مایلست ترا دشمن اندر جهان خود دلست
  3. Ghazal_joon

    مشاعرۀ سنّتی

    اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
  4. Ghazal_joon

    غزل و قصیده

    از آغاز باید که دانی درست سر مایه​ی گوهران از نخست که یزدان ز ناچیز چیز آفرید بدان تا توانایی آرد پدید سرمایه​ی گوهران این چهار برآورده بی​رنج و بی​روزگار یکی آتشی برشده تابناک میان آب و باد از بر تیره خاک نخستین که آتش به جنبش دمید ز گرمیش پس خشکی آمد پدید وزان پس ز آرام سردی نمود ز...
  5. Ghazal_joon

    مشاعرۀ سنّتی

    تویی کرده​ی کردگار جهان ببینی همی آشکار و نهان
  6. Ghazal_joon

    سلام متوجه منظورت نشدم منظورت از چرا چیه؟

    سلام متوجه منظورت نشدم منظورت از چرا چیه؟
  7. Ghazal_joon

    مشاعرۀ سنّتی

    ای گناه آمرز و عذرآموز من سوختم صد ره چه خواهی سوز من
  8. Ghazal_joon

    مشاعرۀ سنّتی

    کوه را هم تیغ داد و هم کمر تا به سرهنگی او افراخت سر
  9. Ghazal_joon

    مشاعرۀ سنّتی

    مهره‌ی انجم ز زرین حقه ساخت با فلک در حقه هر شب مهره باخت
  10. Ghazal_joon

    غزل و قصیده

    رحیل کاروان وقت می‌بینند بیداران برای خفتگان میزن درای کاروانی را در آن دیوان که حق حاکم شد و دست و زبان شاهد نخواهد بود بازار و بها چیره‌زبانی را نباید تاخت بر بیچارگان روز توانائی بخاطر داشت باید روزگار ناتوانی را تو نیز از قصه‌های روزگار باستان گردی بخوان از بهر عبرت قصه‌های...
  11. Ghazal_joon

    رباعی و دو بیتی

    برخیزم و عزم باده ناب کنم رنگ رخ خود به رنگ عناب کنم این عقل فضول پیشه را مشتی می بر روی زنم چنانکه در خواب کنم
  12. Ghazal_joon

    مشاعرۀ سنّتی

    در آن دیوان که حق حاکم شد و دست و زبان شاهد نخواهد بود بازار و بها چیره‌زبانی را
  13. Ghazal_joon

    سلام،ممنون بابت عکس زیبایی که فرستادی [IMG]

    سلام،ممنون بابت عکس زیبایی که فرستادی [IMG]
  14. Ghazal_joon

    غزل و قصیده

    دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد پیش عشاق تو شب​ها به غرامت برخاست در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو به هواداری آن عارض و قامت برخاست مست...
  15. Ghazal_joon

    رباعی و دو بیتی

    غم و درد مو از عطار واپرس درازی شب از بیمار واپرس خلایق هر یکی صد بار پرسند تو که جان و دلی یکبار واپرس
  16. Ghazal_joon

    رباعی و دو بیتی

    غمم غم بی و همراز دلم غم غمم همصحبت و همراز و همدم غمت مهله که مو تنها نشینم مریزا بارک الله مرحبا غم
  17. Ghazal_joon

    مشاعرۀ سنّتی

    در شگفتم که در این مدت ایام فراق برگرفتی ز حریفان دل و دل می​دادت
  18. Ghazal_joon

    غزل و قصیده

    ساقیا آمدن عید مبارک بادت وان مواعید که کردی مرواد از یادت در شگفتم که در این مدت ایام فراق برگرفتی ز حریفان دل و دل می​دادت برسان بندگی دختر رز گو به درآی که دم و همت ما کرد ز بند آزادت شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه...
  19. Ghazal_joon

    رباعی و دو بیتی

    خوشا آنانکه الله یارشان بی بحمد و قل هو الله کارشان بی خوشا آنانکه دایم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی
  20. Ghazal_joon

    غزل و قصیده

    دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون روی سوی خانه خمار دارد پیر ما در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم کاین چنین رفته​ست در عهد ازل تقدیر ما عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر...
بالا