نتایح جستجو

  1. arc_saba

    مشاوره آزمون نظام مهندسی معماری

    سلام بچه ها،یه سوال دارم.چه جوری میشه عضو نظام شد؟عضویتش اینترنتیه؟
  2. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
  3. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
  4. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
  5. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    من آن منم که خیره به سقفم نه آسمان / پرواز هست زیر پر و بال من که نیست آری خلاصه با تو بگویم که روی خوش / با هر که هست با من و امثال من که نیست
  6. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
  7. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    من که باشم در آن حرم که صبا پرده دار حریم حرمت اوست
  8. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    یا مسلمان باش یا کافر دورنگی تا به کی؟ رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
  9. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس / ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک
  10. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    یوسف بدین رها شدن از چاه دل مبند این بار می برند که زندانیت کنند
  11. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    دل اگر پاک بود خانه‌ی ناپاک چه باک سر چو بی‌مغز بود نغزی دستار چه سود؟
  12. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    تن آدمی شریفست به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
  13. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار راستی باید به بازی صرف کردم روزگار
  14. arc_saba

    مشاعره با شعر سعدی

    روی در مسجد و دل ساکن خمار چه سود؟ خرقه بر دوش و میان بسته به زنار چه سود؟
  15. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    ترسم که اشک در غم ما پرده در شود / وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
  16. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشه ای وان نفسی که بيخودی پيل شکار آيدت
  17. arc_saba

    مشاعرۀ سنّتی

    آن نفسی که باخودی يار چو خار آيدت وان نفسی که بيخودی يار چه کار آيدت
  18. arc_saba

    مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد

    من از نهایت شب حرف میزنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف میزنم اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
  19. arc_saba

    **مشاعره با اشعار سهراب سپهری**

    تنش از خستگی افتاد زکار. برسر ورویش بنشسته غبار شده از تشنگی اش خشک گلو پای عریانش مجروح ز خار هر قدم پیش رود،پای افق چشم او بیند دریایی آب. اندکی راه چو می پیماید می کند فکر که می بیند خواب. سراب
  20. arc_saba

    مشاعره از اون طرف

    دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
بالا