منتظر بودم که یه ازدواجی صورت بگیره. مثلا یهو برادر نسرین از در بیاد تو و متوجه بشی این همون پسری بوده که چند بار بهت نامه داده ولی یهو غیبش زده و رفته شهرستان اونم بی خبر. عشق شروع میشه و الان که داری تاپیک میدی دوتا بچه داری.
داستانت بسی هندی بود. اخرشم تکمیل کردم برات دیگه چی میخوای؟؟؟؟