نتایح جستجو

  1. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    پیمانه ای خرد به شتاب لبریز شود الهی سینه ام را گشاده کن تا کمتر سخن گویم ای نفس بی هوده بر دلم سعی صفا و مروه می کنی بی حاصل است زمزمی نمی جوشد رهایم کن و نا گفتنی ها چه بسیارند و سکوت و دیگر هیچ
  2. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    و من نشسته است به تماشای شرمساری جسم که نتواند فرو ریزد و جان را رهایی بخشد و بی قراری دل که مانند مرغ سرکنده ای به حصار جسم می کوبد و راهی برای گریز نمی یابد و من می دانم که من درد می کشد از تماشای این شرمساری و این بی قراری اما مرا درد افزون تر است از شرمساری جسم و بی قراری جان و افزونتر از...
  3. رهگذر*

    "آیا خدا برای بنده خویش کافی نیست؟"

    آیین محمد مهر است و عدل و انسانیت عجیبند آدمیان در این دنیا چیزهایی را که باید نمی فهمند چیزهایی را که نباید می فهمند آنگونه که هست نمی فهمند آنگونه که می خواهند می فهمند
  4. رهگذر*

    سلام عزیزم از اینکه به نوشته های من لطف داری ممنونم گلم

    سلام عزیزم از اینکه به نوشته های من لطف داری ممنونم گلم
  5. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    ببارید ای واژگان نوید بخش بر کویر دلم بشویید این غبار کهنه از خاطر خسته ام بتابید ای ستارگان ای مهتاب شب عجب غمگین و طولانی است بخوانید و نجوا کنید ای مرغکان بی پروا صدایتان خوب است بنوازید بر تار به رقص آیید ای اصوات تار و پود وجودم را بلرزانید که در خواب فرو نرود ای ذرات جاری عالم...
  6. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    چه دلتنگم افسوس که واژه ها نا توان تر از آن هستند که این بار بتوانند جور دلم را بکشند و این اندوه بی پایان بر دلم سنگین است کاش می شد گاه گاه دل از سینه برون رود تا شاید این بار سنگین از دلم رخت بر کشد .دلم می خواست روحی آزاد باشم و بگردم در این عالم بی حصار جسم بی تعلق زمین و ببینم و بیابم و...
  7. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    چون بر عمق سخن توان افزود از طولش توان کاست از این روست که فرموده اند چون عقل کامل گردد سخن کوتاه شود
  8. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    گاهی پندارم در این دنیا دوره گردی تنهایم که او را در شهری غریب رها کرده اند و او سرگشته به هر سو نظر کند حیران شود . گاه کوچکترین نشانه ها نیز در نظرش عجیب ماند و با شگفتی به اطرافش می نگرد و حیرانتر از آن است که چرا مردم شهر حیران نیستند آنگاه با خود گوید شاید آنان پروردگارشان را باور کرده اند...
  9. رهگذر*

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    الا یا ایها المنجی ای تنها ترین سردار الا ای سایه ساقی ای معنای بی تکرار الا ای مه که پنهانی نقاب از چهره ات بردار
  10. رهگذر*

    كوي دوست

    و ابراهیم نماد زندگی انسان در تمام دوران است: خدا ، شیطان و میعاد گاه و چقدر سرگذشت آدمی شبیه داستان هاجر شد : طلب ،آب،سراب و زمزم .آری زمزم همان چشمه ای که در خاک دل آدمی نهان است و زندگی نیست جز فرصتی برای جوشش زمزم و شاید از این سوی آدمی جانشین ساقی جهان است که زمزم درون را بجوشاند و بی...
  11. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    الهی در این دنیا عاقلان شوریدگان را نمی فهمند و دیوانگان همیشه تنها خواهند ماند آنان به جرم صداقت و لبخند سنگ خواهند خورد اما تو به پاس همان صداقت و لبخند نیمی از بهشت را از آنان پر خواهی کرد
  12. رهگذر*

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    ماه تمام قد من ، شاهد جزر و مد من با تو تمام می شوم سایه سرو قدمن گر تو نظر به من کنی ماه تمام می شوم یوسف گل عذار من ،گر تو عنایتم کنی شهره عام می شوم ساقی بی بدیل من ،گر تو اشارتم کنی من همه جام می شوم شاهد و شهریار من آهوی وحشی توام؟ دانه بپاش بر دلم کفتر رام می شوم یار من ای...
  13. رهگذر*

    دنیا گذران و ما همه رهگذران تقدیر به دست صاحب رهگذران تقدیر نما به لطف ای صاحب حسن باشد به...

    دنیا گذران و ما همه رهگذران تقدیر به دست صاحب رهگذران تقدیر نما به لطف ای صاحب حسن باشد به سلامت گذرند رهگذران
  14. رهگذر*

    "گوش کن جاده صدا می زند از دور قدم های تور ا ". وصدای حق تا ابد در گوش جهان طنین انداز خواهد بود...

    "گوش کن جاده صدا می زند از دور قدم های تور ا ". وصدای حق تا ابد در گوش جهان طنین انداز خواهد بود : هل ناصر ینصرنی؟
  15. رهگذر*

    ای دل چه می کنی می مانی یا می روی ؟سر حسین را بر سر نیزه دیده ای ؟ این است بهای رسیدن (شهید آوینی )

    ای دل چه می کنی می مانی یا می روی ؟سر حسین را بر سر نیزه دیده ای ؟ این است بهای رسیدن (شهید آوینی )
  16. رهگذر*

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    و من می سوزم از دردی که درمانی برایش نیست و شاید هست، آری هست ولی در من دوایی نیست ره می خانه را گیرید ، طبیب را سر بالین من آرید همان عطر نفس هایش برای درد من کافیست
  17. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    راه میکده گیرم تا دمی مست شوم راه میکده گیرم تا دمی مست شوم عالم هستی را به سان میکده ای یابم که تنها ساقیش هم اوست یکتای بی همتایی که هنوز ندانم کیست اما دانم که هر چه هست از او جدا نیست . اوست که با سرانگشتان تدبیر می نابی آفرید تا عصاره جام جهان باشد و آدمیان این تشنگان جام به دست را هرگز...
  18. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    تردید ،این واژه غریب مدت هاست با من آشنا است .خلوت این واژه آشنا مدت هاست با من بیگانه است همدرد این واژه مقدس مدت هاست او را رنجانده ام بی آنکه خود بخواهم کاش می توانستم تردید را از دلم بیرون کنم کاش می شد خلوت خود را بیابم کاش می شد آدمی را تا این حد نمی آزردم .کاش می شد در راهی که دلم آسوده...
  19. رهگذر*

    كوي دوست

    درهای دوزخ را برایم بگشایید و بر طومار زندگانیم این چنین بنگارید : به نام نگارنده طومار ابدیت نامش را بارها و بارها بنویسید که زیباترین کلامی است که در این عالم شنیده ام . شوقی عجیب در دلم می نشیند وقتی به شوق نامش بر لبانم جاری شود تا هستم نامش طنین صدایم خواهد بود . برایش بنویسید که هنوز...
بالا