اين خاطره چون تو ذهنم مونده گفتمش...سال 82 بودش ، سر جلسه امتحان كنترل موجودي،يه دختر خانومه كه همكلاسي مون بود كلي فرمول كف دستش نوشته بود .اما يه لحظه غفلت كردش و مراقب متوجه تقلبش شد.از بخت بد ،با اون بنده خدا هم لج بود. برگه امتحانيش رو گرفت و واسه اينكه صورتجلسه اش كنه برد از روي دست خانومه...