نتایح جستجو

  1. naight

    دکترعلی شریعتی

    دکتر علی شریعتی، در توصیف سه شهید دانشجوی رویداد 16 آذر 1332 می نویسد: «اگر اجباری که به زنده ماندن دارم،نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می زدم؛ همان جایی که 22 سال پیش، «آذر»مان در آتش بیداد سوخت. او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند. این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفته اند،...
  2. naight

    عرفان نظرآهاری

    لیلی نام دیگر آزادی است ... لیلی نام دیگر آزادی است دنیا که شروع شد زنجیر نداشت. خدا دنیا را بی زنجیر آفرید. آدم بود که زنجیر را ساخت. شیطان کمکش کرد. دل زنجیر شد؛ عشق زنجیر شد؛ دنیا پر از زنجیر شد؛ و آدم ها همـه دیوانـه زنجیری. خدا دنیای بی زنجیر می خواست. نام دنیای بی زنجیر اما بهشت...
  3. naight

    | شهدای گمنام | بگذار گمنام بمانم

    | شهدای گمنام | بگذار گمنام بمانم چه کسی به تو گفت گمنام ؟ نام تو عشــــــــــــــــق است:gol::gol::gol:
  4. naight

    دل نامه یا نامه دل

    دفتری بود که گاهی من و تو می نوشتیم در آن از غم و شادی و رویاهامان از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم من نوشتم از تو: که اگر با تو قرارم باشد تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد که اگر دل به دلم بسپاری و اگر همسفر من گردی من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال تا بدانجا که تو باشی و من...
  5. naight

    کوچه های تنهایی

    قول داده اَم… گاهـــی... هَر اَز گاهـــی... فانـــوس یادَت را... میان ایـن کوچه ها بـی چراغ و بـی چلچلـه، روشَـن کنَم... خیالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛ هَنوز هَم دَر این شَبهای بـی خواب و بـی خاطـــِره میان این کوچـه های تاریك پَرسـه میزَنـَم اَما بـه هیچ سِتاره‌ی دیگـَری...
  6. naight

    رد پای احساس ...

    دوباره آسمان این دل ابری شده . دوباره این چشمهای خسته بارانی شده . دوباره دلم گرفته است و شعر دلتنگی را برای این دل میخوانم. میخوانم و اشک میریزم ، آنقدر اشک میریزم تا این اشکها تبدیل به گریه شوند. در گوشه ای ، تنهای تنها و خسته از این دنیا . دوباره این دل بهانه میگیرد و درد دلتنگی را در دلم...
  7. naight

    عاشقانه های حمید جدیدی

    باران ... باران ... ورودی روستا ... یک کارخانه بود، که همیشه بوی خوشمزه ای میداد ... بابا می گفت ... "چغندر" تحویلش می دهی، "شکلات" و "قند" پس می دهد، دودش سفید بود، وقتی می رفت به آسمان من فکر می کردم ... که ابرهای حوالی روستا را ... همان کارخانه ی قند می سازد، دعا می کردم باران ببارد...
  8. naight

    سخنان و پند بزرگان تاریخ جهان

    حالت به شود ،دل بد مکن ... داغي تابستان برگونه هايت و زمستان سرد بر قلب کوچکت نشسته است تو تغيير خواهي کرد عزيزم زمستان بر گونه هايت و تابستان به قلبت خواهد آمد هاينريش هاينه:gol::heart:
  9. naight

    اشعار عادل دانتیسم

    بدون تو... من بی تو موسای بی عصاست... مبعوث شده دز سرزمینی که مردمانش عشق را ایمان نیاورده اند هنوز.... عادل دانتیسم*
  10. naight

    به یاد قیصر امین پور

    آن روز ... بگشوده بال و پر ... با سر به سوی وادی خون رفتی گفتی: «دیگر به خانه باز نمی گردم امروز من به پای خودم رفتم فردا شاید مرا به شهر بیارند بر روی دست ها ... اما ... حتی تو را به شهر نیاوردند !!! گفتند: «چیزی از او به جای نمانده است جز راه ناتمام» قیصر امین...
  11. naight

    یا حسین(ع)...

    مادر که برود ... نظم خانه بهم میریزد ... علی نجف ... حسن بقیع ... حسین کربلا ... زینب دمشق ... السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ توی این شب ها التماس دعای شدید داریم ...
  12. naight

    فاضل نظری

    زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم به غواصان بگو کافیست هرچه بی سبب گشتند در این دریای طوفان دیده مرجانی نمی بینم چه بر ما رفته است؟ ای عمر! ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ...
  13. naight

    سخنان و پند بزرگان تاریخ جهان

    آخرین جملات استیو جابز ... آخرین جملات استیو جابز ... آخرین جملات استیو جابز بنیان گذار شرکت اپل در خصوص مهارتهای زندگی...
  14. naight

    کاظم بهمنی ...

    ماه تابان ... تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم حال اگر چه هیچ نذری عهده دار وصل نیست یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم ماجراهایی که با من زیر باران داشتی شعر اگر می...
  15. naight

    نیلوفر لاری پور

    تو هيچي از من نمي دوني... يه زخم کهنه روي بالم يه آسمون که چشم به رام نيست به غير واژه غريبي چيزي توي ترانه هام نيست حتي يه آيينه پيش روم نيست که اسممو يادم بياره تنهاترين مسافر شب تو خلوتم پا نمي ذاره ازم نخواه با تو بمونم تو هيچي از من نمي دوني اگه بگم راز دلم رو تو هم کنارم نمي...
  16. naight

    برای تو می نویسم

    دوستت دارم ... دوستت دارم ... وقتی در میان کویر تنهایی مرور می کردم خاطرات با تو بودن را باران می بارید، و سقف اتاق چکه می کرد پنجره را که گشودم، آسمان آفتابی بود! دیروز را می گویم وقتی که من، زمزمه می کردم دوستت دارم را خواب بود یا بیداری! تو برای من از باغچه ی احساس سیبی چیدی...
  17. naight

    اشعار عادل دانتیسم

    زندگی من... زندگی من... زندگی من یعنی شیب خط گردنت، وقتی به پهنای شانه ات می رسد، یعنی رگ برجسته دستهایت، وقتی آنها را در هوا تکان می دهی، یعنی مهربانی شباهنگام و خواب آلودت، وقتی که می پرسی: "سردت نیست؟"، یعنی رگه های قرمز چشمانت، وقتی خستگی در چشمانت موج می زند، یعنی موهای خیس روی پیشانی...
  18. naight

    سید علی صالحی

    اول یک جمله بگویم راستش گاهی از شدت علاقه به زندگی حتی سنگها را هم می‌بوسم کلمه‌ها را کتاب‌ها را آدم‌ها را دارم دیوانه می‌شوم از حلول از میل حلول در هر چه هست در هر چه نیست و هی فکر می‌کنم مخصوصا به تو فکر می‌کنم آنقدر فکر می‌کنم که یادم می‌رود به چه فکر می‌کنم حالا باید بخوابم فردا باز هم...
  19. naight

    حسین منزوی

    شتاب خواستنت این چنین که می بالد به دوری تو مگر می توان شکیبا شد؟ حسین_منزوی*
  20. naight

    محمد شمس لنگرودی

    نابینای تو ام ... نابینای تو ام ... نابینای تو ام .. نزدیک تر بیا.. فقط به خط بریل می توانم ترا بخوانم.. نزدیک تر بیا که معنی زندگی را بدانم... بدانم... شمس لنگرودی:gol:
بالا