نتایح جستجو

  1. tahoora62

    سلام دوست عزیز. به احتمال زیاد اون سایتی که باهاش عکسارو آپلود کردم ***** شده.من عکسارو خودم...

    سلام دوست عزیز. به احتمال زیاد اون سایتی که باهاش عکسارو آپلود کردم ***** شده.من عکسارو خودم آپلود کردم. تصمیم دارم بزودی یه تاپیک بزنم و عکسای جدیدی رو بزارم. انشاالله
  2. tahoora62

    حسینیه باشگاه مهندسان ایران

    گویند می نمیشود از راه گوش خورد ***** من یا حسین می شنوم مست میشوم
  3. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    سخنرانی روی ماشین مردم! توی تظاهرات همه چیز مهیا بود تا برای مردم سخنرانی کند.ازش خواستیم،قبول کرد.یک ماشین کنار خیابان پارک بود.گفتم:((برو روی این و برای مردم صحبت کن.))گفت: ((ماشین مردم است،حق الناس است.))نرفت. داستان هایی...
  4. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    بکشین عقب ! برای سرش جایزه گذاشته بودند ، هر روز هم قیمتش را می بردند بالاتر ؛ مگر کسی جرأت داشت به اش نزدیک شود؟ توی یکی از عملیات ها خودم بیسیم ضد انقلاب را شنود می کردم . از همان اول کار ، کم آوردند . با فرمانده ی بالاترشان...
  5. tahoora62

    آیت الله بهجت: شهدا که بودند!

    شهدا که بودند! مبادا غفلت کنید ! آنهایی که شهید شدند، آنهایی که شهید داده اند ، در راه خدا رفته اند و در راه خدا بوده اند ؛ و خدا می داند چه تاجی به سر اینها- بالفعل- گذاشته شده؛ ولو بعضی ها نمی بینند مگر بعد از اینکه از این نشأت...
  6. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    سرباز یا سرهنگ ! سه سال بود که منابع آب لایروبی نشده بود . دیگه توی هر لیوان آب ساکنین پایگاه رسماً یک وجب خاک بود . عباس تازه فرمانده شده بود . دستور داد سریع منابع را لایروبی کنند . قیمت گرفتیم و دیدیم حداقل ۳۰۰ هزار تومان...
  7. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    مرد نامحرم! به من می گفت:((مادر جان،وقتی من و داداش خونه ایم،درست نیست شما و خواهرم در حیاط را باز کنید؛یا من می روم یا داداش.شاید یه مرد نا محرمی پشت در باشه؛خوب نیست صدای شما را نا محرمی بشنوه.)) خیلی حساس بود.با اینکه ما...
  8. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    از حسن چه می دانید! پشت هر جنگی افرادی هستند که خط‌م شی‌ها را تعیین می‌کنند، نقشه‌ها را می‌کشند، احتمالات مختلف را می‌سنجند. جنگ ما نیز فردی را به خود دید که...
  9. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    تقدیر من و تو یکی از همرزم‌های چمران تعریف می‌کند، یک‌بار دکتر [چمران] می‌فرستدش توی دل خطر. جایی که به قول خودش هم توپ بود و هم تانک و مینی کاتیوشا و هم هر...
  10. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    تعریف بی جا ! وسط حرف های طرف بلند شد ، از اتاق زد بیرون. طرف ماتش برد . ما هم . یک ، دو، ساعت بعد ،دیدمش . گفتم: چرا یه دفعه اون قدر ناراحت شدی و از اتاق رفتی بیرون ؟ گفت : نمی تونم تحمل کنم کسی ازم تعریف کنه ؛ آخه من چی ام که...
  11. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    خانه دارها ! به او گفتم که درست نیست دائم زن و بچه ات را از این طرف به آن طرف می کشی ، بیا شهررضا یک خانه برایت بخرم . گفت: نه! حرف این چیزها را نزن ، دنیا...
  12. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    تعقیبات نماز ممنوع؟! در حزب امام جماعت به تعقیبات خیلی اهمیت می داد.بهشتی تعقیبات را ممنوع کرد.گفت:((الان خدا فرصت داده به جامعه خدمت کنیم.پر ثواب ترین تعقیبات این است که بروید و کارهایتان را انجام دهید.ذکر را هر وقت فرصت کردید...
  13. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    می خواست حسین گونه شهید شود… روز بیست و چهارم دی ماه بود که باد سرد زمستان پوست را می ترکاند. صدای رگبار گلوله ها هر لحظه بیشتر می شد و با انفجار هر توپ یا خمپاره عزیزی از تبار ایرانیان بر خاک می افتاد. احمدرضا به طرف خاکریز...
  14. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    «قل هو الله» را این طور می خوانند! آن روز به قدری باران باریده بود که آب رودخانه «کرخه» به تمام زمین های اطراف و حتی جاده نفوذ کرده بود، اما ما به هر قیمتی باید عبور می کردیم. سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. چند متر جلوتر آب به سر باتری و...
  15. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    دم شهدا گرم! به سال اول دبیرستان که رسید ، مادرم یک کلید از روی کلید خونه ساخت و داد دستش که وقتی از مدرسه برگشت و ما خونه نبودیم ، پشت در نمونه . کلید می انداخت به در ، باز می کرد و بعدش هم زنگ می زد و بلند می گفت :یا الله، یا...
  16. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    کمین دشمنان برای خودسازی شماست هر شب می رفتیم گشت ، می خوردیم به کمین عراقی ها . دست هم رو ، حسابی خونده بودیم . آمدیم گزارش دادیم به علی آقا . محکم و قاطع گفت : «یه جای کار شما عیب داره !» اولش نگرفتیم منظورش چیه . گفتیم از هر طرف که می ریم...
  17. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    دوران طاغوت! تازه از مدرسه برگشته بود.آمد پیش من و گفت:مادر،اگه یه چیزی بخوام ،برام می خری؟با خودم گفتم : حتماً دستِ دوستاش یه چیزی-خوراکی ای دیده ،دلش کشیده.گفتم:بگو مادر.چرا نخرم!گفت:((کتاب نهج البلاغه می خوام.)) اون موقع (دوران طاغوت)کم...
  18. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    دعای کمیل! کتابچه ی دعای کمیل،همیشه باهاش بود.بعد از هر نمازی،فراز هایی از دعا را می خواند.یک بار به شوخی بهش گفتم:آقا محمد،دعای کمیل مال شبهای جمعه است؛ چرا شما هر روز، بعد از هر نمازی دعا می خوانی؟گفت:((مگر انسان فقط شبهای جمعه،به خدا...
  19. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    کارت عروسی! برادر کوچکش مجروح شد. در رشت بستری اش کردند. موقع ملاقات با آن همه...
  20. tahoora62

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    بچه زرنگ و درس خون! هم خوب درس می خواند و هم کار می کرد. خیلی از هم سن و سال هایش ، بدون توجه به اوضاع مالی خانواده شان، خرج می کردند؛ درس هم نمی خواندند. طوری بود که بچه های دوم-سوم راهنمایی هم می آمدند ، مشکلات ریاضی شان را پیش محمود حل...
بالا