نتایح جستجو

برایــــم در ردیف کســــانی هـستـــی کـــــه بـه قـول نـیـما یـوشـیـج : یادتــــــــــــــــــــ روشـــنــم می دارد ....!

شـآیــَد تـــــُ سُکوت مـیآن ِ کـَـلآمـَـم بـآشے دیده نـِـمـیشـَـوے امآمـن، تُـــــ را اِحـساس مـیکـَنم شـ ـایـ ـد تُــــــ هیاهـوے قـــَلبـم باشے شِنیدهـ نمیشوے اما من، تـُـــ را نـفس مـیکشم .

شـآیــَد تـــــُ سُکوت مـیآن ِ کـَـلآمـَـم بـآشے دیده نـِـمـیشـَـوے امآمـن، تُـــــ را اِحـساس مـیکـَنم شـ ـایـ ـد تُــــــ هیاهـوے قـــَلبـم باشے شِنیدهـ نمیشوے اما من، تـُـــ را نـفس مـیکشم .

نغمه جان ادامه نمی دیدی؟

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ 7مرتبه

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ 7مرتبه

برای خودت زندگــــی کن کسی که تورا دوست داشته باشد با تو میماند ، برای داشتنت می جنگد... امـا اگــــر دوســــــت نداشته باشد ... به هر بهانه ای میرود...

سروش صحت

در طوفانها لبخند را فراموش نكنید دختر كوچكی هر روز پیاده به مدرسه می رفت و بر می گشت . با اینكه ها آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود ، دختر بچه طبق معمولِ همیشه ، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد. بعد از ظهر كه شد ،‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت. مادر كودك...

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ 7مرتبه

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با وی از ایمان و کفر باخبری کافریست آنک از او آگهست از همه عالم بریست آه که چه بی‌بهره‌اند باخبران زانک هست چهره او آفتاب طره او عنبریست آه از آن موسیی کانک بدیدش دمی گشته رمیده ز خلق بر مثل سامریست بر عدد ریگ هست در هوسش کوه طور بر عدد اختران ماه ورا مشتریست چشم خلایق از او بسته شد...

هوشنگ مرادی کرمانی

افخمی

​منصور کوشان

تـا یـادت مـی کنـــم .. بـاران مـی آیـد .. نمیدانستم لـمـس ِ خـیـالـت هـــم ... وضـو مـی خـواهــد ! [IMG]

خسته شدم .. از نوازش کردن عکسات !! دستــــ ــم را بگیـــ ــر تـــو را یـــــــ ــاد بگیرم..... [IMG]

هر شـــــــــَب .. امروزمـ رآ خَط میزنَــــــــــمـ ... بآ خودَم میگویَـــــــــــــــــمـ : فَردآ از سَر می نویســــَــمـ ..! ایــــــــنجوری نَــــــــــبودنـــت کنــــــــآرمـ .. کمــــــــتَر مَعلوم میشَــــود... [IMG]

گــــفته باشــــم !.!.! مـــن درد مــــــــی کــشــم .. ؛ تــــو امــا …. چشم هــایت را ببنــد ! سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیالی ...! [IMG]

دستانمـ رآ که مے گیرے .. مَن دیگر از آنِ خود نیستم! حرارتمـ به اوج مےرسد! و نمیدانم که این از شرم است ... یآ ... تصور روزهآیے که باید نبودتـــ را لمس کنمـ !!! [IMG]