موج رقص انگيز پيراهن چو لغزد بر تنش
چنان به رقص آيد مرا از لغزش پيراهنش
حلقه ي گيسو به گرد گردنش حسرت نماست
اي دريغا گر رسيدي دست من در گردنش
هر دمم پيش آيد و با صد زبان خواند به چشم
وين چنين بگريزد و پرهيز باشد از منش
مي تراود بوي جان امروز از طرف چمن
بوسه اي دادي مگر اي باد گل بو بر تنش...