آب اروند
سياهي شب همهجا را گرفته بود. بچهها آرام و بيصدا پشت سر هم به ترتيب وارد آب ميشدند. هركس گوشهاي از طناب را در دست داشت. گاهگاهي نور منورها سطح آب را روشن ميكرد و هر از گاهي صداي خمپارههاي سرگردان به گوش ميرسيد. 30 متر به ساحل اروند يكي از نيروها تكان خورد.
خواست فرياد بزند كه...