نتایح جستجو

  1. mani24

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بَرآے בوستت בآرمـ بَعضے هـآ مِــرسـے هَمـ زیـآבے اَستـ . . .
  2. mani24

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگیم چقدر غمه دلم گرفته از همه ای روزگار لعنتی تلخه بهت هرچی بگم من به زمینو آسمون دست رفاقت نمیدم امشب از اون شباست که من دوباره دیونه بشم تو مستی و بی خبری اسیر میخونه بشم امشب از اون شباست که من دلم میخواد داد بزنم تو شهره این غریبها دردم و فریاد...
  3. mani24

    برای تو می نویسم

    به هـمـان سـادگـی کـه کـلاغ ِ سـالـخـورده ، بـا نـخـستـین سـوت ِ قـطـار سقـف واگـن مـتـروک را تـرک می گـویــد دل ، دیـگــــر در جـای خـود نیـسـت بـه همـیـن ســادگـی . . . ! __________________
  4. mani24

    خلوتی با خدا

    مناجات با خدا,راز و نیاز با خدا,درد و دل با خدا ممکن است گاهی گریه کنم ولی هیچگاه در تنهایی گریه نمیکنم خداوند اینجاست اشکهای مرا پاک می کند...چون... قلب من خانه ی خداست ممکن است گاهی بیفتم و بلغزم اما هرگز در سقوط تنها نمی مانم خداوند هست و مرا بلند می کند... چون... قلب من خانه ی خداست شاید...
  5. mani24

    آغوش

    خـــــــــواسـتـنـد از عـشـق … آغــــــــــوش و بـوسـه را حـذف کـنـنـد … عـشـق … ! از آغـوش و بـوســـه حـذف شـد … !!!
  6. mani24

    برای تو می نویسم

    در شب کوچک من ، افسوس باد با برگ درختان میعادی دارد در شب کوچک من دلهره ویرانیست گوش کن وزش ظلمت را میشنوی من غریبانه به این خوشبختی مینگرم من به نومیدی خود معتادم گوش کن وزش ظلمت را میشنوی
  7. mani24

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    نشسته ام بر گیسوی بارانـــــ اما... در دل برهوتــــــــ !
  8. mani24

    برای تو می نویسم

    میتونی نگاهم نکنی امانمیتونی جلوی چشماموبگیری میتونی بگی دوستم نداری امانمیتونی بگی دوستم نداشته باش میتونی ازپیشم بری ولی نمیتونی بگب دنبالم نیا پس من نگاهت میکنم دوستت دارم وتاابددنبالت میام هم قلبم واسه توهم کلیدش برای تو
  9. mani24

    برای تو می نویسم

    بــرای آمـدنــت دیــر مـی شــود، بــرگــرد زمــان ز پرسه زدن سیر مـی شود، برگرد در انــتظار تـو بـا کوله باری از وحشــــت زمـیـــن دوباره زمینگیر مـی شود، برگرد برای روشنی چشــــم آسمـــان، خــورشید میـان چـشـــم تـو تـکثیر مـی شود، برگرد همیشه جای تو در لحظه* هایمـان خالیست غـروب...
  10. mani24

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تنهایی یعنی کسی که دوسش داری آفلاین میاد که متوجه اومدنش نشی. تنهایی یعنی یکی رو از ته دل دوست داشته باشی اما مطمئن باشی که اون دوستت نداره. تنهای یعنی همه عشقتو ، زندگیتو پای یه نفر بذاری اما اون به یه بهونه کوچیک تنهات بذاره و بره. تنهایی یعنی اونی که دوستش داری میدونه اشتباه از اون بوده...
  11. mani24

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    نجات دهنده ای در راه نیست ... انتظار آدم را احمق می کند خودت راهی پیدا کن و برخیز ..
  12. mani24

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    جــآ این کِ رویامُ پــآزل بچینم ترجیح میدم حقــقیتُ واضح ببینمــ....
  13. mani24

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  14. mani24

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    باز هم بر گشتم به سطر سطر دلتنگي های شعر هايم!! تو دليل تمام دلتنگي بودي نمي دانم از تو بگريزم يا به تو بياويزم نمي دانم شاعرم يا عاشق!!! كاش پشت نقاب چشمانت گلي به امانت مي گذاشتي... باز هم بر گشتم به ابتداي نگاهت به آنجای که آغاز دلتنگیها است..
  15. mani24

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    چـــه میکنی بـــاد !! عطـــر موهایـــش را جای دیگـــری بپاش این خـــانه خودش ویـــران است !!! __________________
  16. mani24

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  17. mani24

    ثانیه های خاکستری...

    عشق یعنی ... قدم زدن توی یه خیابون خاص دیدن یه فیلم قشنگ با هم گوش کردن آهنگ مشترک یه فنجون قهوه توی یه کافی شاپ گرم یک جفت دستکش برای ۲ نفر بستنی چوبی توی زمستون ساعت ۷ صبح بیدارم کن یه جفت حلقه مشترک گاهی بغض کردن مثل یه بچه نوشتن شعر برای اون عکسش توی گوشیت...
  18. mani24

    براي بالا بردن كيفيت تالار دفاع مقدس بايد...........

    ایده تون عالی من می گم عنوانش رو بذارید شهید خیبر
  19. mani24

    خاطرات ناب دفاع مقدس

    اتاق عمل اولين روزي كه من تشك تخت اتاق عمل را بلند كردم كرم‌هاي قرمز زير آن راه مي‌رفتند. هر مجروحي آنجا عمل مي‌شد، امكان نداشت دچار عفونت شديد نشود. چون اتاق عمل آلوده بود. آب بيمارستان قطع بود. دست‌كش نداشتيم، مجبور بوديم بدون دستكش خون و چرك را از تختها با تيغ بتراشيم. بعد با موادي مثل...
  20. mani24

    خاطرات ناب دفاع مقدس

    آزمايش الهي ساعت 9 صبح اعلام شد، شهر پيران‌شهر بمباران شده. ساعتي بعد اطلاع دادند، دفتر كار من نيز مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. وقتي به محل حادثه رسيديم صحنه‌ي ناگواري در مقابل چشمانم ظاهر شد. حسين بابازاده مسئول دفترم در حال خوردن صبحانه به علت اصابت تركش دو نيم شده بود. اشك پهناي صورتم...
بالا