چند رو زیست
صدایی از دور دست ها
از انجا که نمی دانم کجاست
حوالی تنهایی ام
قدم میزند
ارام و منظم
طور ی که نه خسته میشوم از شنیدنش
و نه دلتنگ
صدای خوبیست
پدر بزرگ می گفت
هرگاه مسافری عزیز
مسافری مهربان که دلها برایش می تپند و دیدها منتظر رویتش هستند
عزیمت کند
قصد کند
به سفر
فرشته ها برایش دعا می...