نتایح جستجو

خنده برا چیه کیجا !!! خوبی تو ؟ چه خبر ؟ خوش میگذره ؟

غرب مازندران هستم ...:)

[IMG]

دروغ های دوست داشتنی قدرتمندان در هر زمینه ای که هم بی کفایتی خودشان را در مواقع شکست توجیه میکنه و هم در شرایط معمول سود و منفعت هنگفتی به آنها میرسونه ... زمانی این توهم مورد قبول است و طرفداران بیشماری رو به خودش جذب میکنه که ناشی از یک شروع قبلی باشه و همین عاملی برای اسطوره سازی میشود ...و...

اتفاقا مامان منم کارمند بوده (دیگه بدتر:biggrin: )... ولی مدلش خیلی فرق میکنه:redface: ... کلن اگه الیزابت خشمگین میومد محضرشون ...مستفیض میشد:confused:... بعضی اوقات هم خوش اخلاق میشه :smile:...ذاتا مهربون و شوخ طبع است ...:w30: ولی متاسفانه هرگلی مراقبت میخواد ... والا پژمرده و غمگین میشه...

واسه درآوردن حرص بقیه ؟؟ . . . . کلا" یه گروه دیگر ستیز و درون ستیز تشکیل اجتماع دادید ها !!

اوف دیو حسادت زبانه میکشه ... انقد خوبه شمال ....یاه یاه یاه (خنده های شیطانی )

آخی عاشق این خوش برخوردیای بروبچ گیلانم ...بیلا می سر ...

گمون نکنم جانوران احتیاج به عذرخواهی جانورشناس داشته باشند:biggrin: ... در باره ی عرایضتون راجع به توهین به خوک و خوک خواندن یه نفر

ینی به نظرت بهم میخوره شوخی کنم ؟؟؟ درسته آدم شوخ طبعی هستم ولی اینا رو بی شوخی عرض کردم ... مادر ما نمونه ی فانتزیه ...کمیابه نایابه ... روحیه اش خیلی حساس است ...از بچگی توی ناز و نعمت بزرگ شد و ته تغاری بود ... با وجود 5 تا خواهر بزرگتر دس به سیا سفید نمیزد چون خوشگل مشگل بود همیشه هرچی...

وای جدی ...من مامانم ریخت و پاش میکنه من جمع ... گاهی واقعا" ذله میشم ... ولی چیکا کنم لوس بار اومده ... دیشب شام درست کرد ...دیدم نشسته روی صندلی آشپزخونه ...منم تازه خوابیده بودم آروم میگفت : بدم میاد بدم میاد ... پاشدم گفتم مامان باز چی شده از چی بدت میاد ؟ میخنده میگه : از آشپزی کردن بدم...

زحمت میکشی همش شیش تا ؟؟ چرا شیش تا ؟؟

ما تا یه مسیری از شهسوار تا نمک آبرود رو با دوچرخه طی میکنیم بعدش میرسیم ساحل ... گروه ورزشای دلخواهشو انجام میده ...والیبال ...شنا قایق سواری ...بادبادک بازی ... زوووووو ...... صور قبیحه ورق ... دیگه همه ی این ها امکانپذیر بود تا زمانی که یکهو ناغافل هنوز نرسیده به ساحل آسمون لج کرد و بارونی...

عجبا ...فک کردم واقعا" شغلی در کاره ...من که خودم رفت و روب و بشور و بساب و آشپزی و خرید خونه و تعمیرکار بیار ...تعمیرگاه ببر ... وسیله بخر ... همش به عهده ی خودمه ...... هیچ وقت مامانم دس به سیاه و سفید نزد ... خونه باباش پادشاهی کرد الانم بنده غلام حلقه به گوشم ...اخرش هم مامانم ناراضیه ...

شرایط ازدواج برای جوون ها سخت شده ... برای رسیدن به یه پس انداز کافی و پیدا کردن کار و شروع زندگی اگر هم با پشتوانه باشند کمتر از 30 سال سن مشکله بتونن ازدواج کنن ... وای به حال اونایی که بی کسی میکشن و سایه ی پدر بالاسرشون نیست ... همون حداقل ها رو هم اگه بتونن بخرن برای شروع زندگی کلی خرجش...

کیجا شمالی از ایمان فلاح (زیاد غلیظ نمیخونه ...گمونم متوجه بشید) [IMG]

خوبم مرسی ...در حال خوب و خوش ...جاتون خالی دلتون نخواد ...جمعه یه برنامه داریم ساحل ...