نتایح جستجو

Hercules Hercules Labor Three: the Cerynitian Hind The third Labor was the capture of the Cerynitian hind. Though a female deer, this fleet-footed beast had golden horns. It was sacred to Artemis, goddess of the hunt, so Heracles dared not wound it. He hunted it for an entire year before...

Hercules Hercules Labor Two: The Hydra (concluded) Iolaus, who had driven Heracles to Lerna in a chariot, looked on in anxiety as his uncle became entangled in the Hydra's snaky heads. Finally he could bear it no longer. In response to his uncle's shouts, he grabbed a burning torch and...

Hercules Hercules Labor Two: The Hydra (continued) To make matters worse, the Hydra's very breath was lethal. Even smelling its footprints was enough to kill an ordinary mortal. Fortunately, Heracles was no ordinary mortal. He sought out the monster in its lair and brought it out into the...

Hercules Hercules Labor Two: The Hydra King Eurystheus was so afraid of his heroic cousin that when he saw him coming with the Nemean lion on his shoulder, he hid in a storage jar. From this shelter he issued the order for the next Labor. Heracles was to seek out and destroy the monstrous...

Hercules Hercules Labor One: The Nemean Lion As his first Labor, Heracles was challenged to kill the Nemean lion. This was no easy feat, for the beast's parentage was supernatural and it was more of a monster than an ordinary lion. Its skin could not be penetrated by spears or arrows...

Hercules Hercules The Labors When he had come of age and already proved himself an unerring marksman with a bow and arrow, a champion wrestler and the possessor of superhuman strength, Heracles was driven mad by Hera. In a frenzy, he killed his own children. To atone for this crime, he was...

Hercules Hercules Birth Hercules was the Roman name for the greatest hero of Greek mythology -- Heracles. Like most authentic heroes, Heracles had a god as one of his parents, being the son of the supreme deity Zeus and a mortal woman. Zeus's queen Hera was jealous of Heracles, and when he...

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

DREAMS by Robert Herrick DREAMS by Robert Herrick DREAMS Here we are all, by day; by night we're hurl'd By dreams, each one into a several world. by...

شب سرشاري بود رود از پاي صنوبرها تا فراتر مي رفت دره مهتاب اندود و چنان روشن كوه كه خدا پيدا بود در بلندي ها ما دورها گم سطح ها شسته و نگاه از همه شب نازك تر دست هايت ساقه سبز پيامي را ميداد به من و سفالينه انس با نفسهايت آهسته ترك مي...

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش می‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش

دير گاهي است در اين تنهايي رنگ خاموشي در طرح لب است بانگي از دور مرا مي خواند ليك پاهايم در قير شب است رخنه اي نيست دراين تاريكي در و ديوار به هم پيوسته سايه اي لغزد اگر روي زمين نقش وهمي است ز بندي رسته نفس آدم ها سر به سر...

آفتاب است و بيابان چه فراغ نيست در آن نه گياه و نه درخت غير آواي غرابان ديگر بسته هر بانگي از اين وادي درخت در پس پرنده اي از گرد و غبار نقطه اي لرزد از دور سياه چشم اگر پيش رود مي بيند آدمي هست كه مي پويد راه تنش از خستگي افتاده ز كار...

در شبي تاريك كه صدايي با صدايي در نمي آميخت و كسي كس را نمي ديد از ره نزديك يك نفر از صخره هاي كوه بالا رفت و به ناخنهاي خون آلود روي سنگي كند نقشي را و از آن پس نديدش هيچ كس ديگر شسته باران رنگ خوني را كه از زخم تنش جوشيد و روي صخره ها...

مي مكم پستان شب را وز پي رنگي به افسون تن نيالوده چشم بر خاكسترش را با نگاه خويش مي كاوم از پي نابودي ام ديري است زهر مي ريزد به رگهاي خود اين جادوي بي آزرم تا كند آلوده با آن شير پس براي آن كه رد فكر او گم كند فكرم مي كند رفتار با من...

شب ايستاده است خيره نگاه او بر چارچوب پنجره من سر تا به پاي پرسش اما انديشناك مانده و خاموش شايد از هيچ سو جواب نيايد ديري است مانده يك جسد سرد در خلوت كبود اتاقم هر عضو آن ز عضو دگر دور مانده است گويي كه قطعه قطعه ديگر را...

شب سردي است و من افسرده راه دوري است و پايي خسته تيرگي هست و چراغي مرده مي كنم تنها از جاده عبور دور ماندند ز من آدمها سايه اي از سر ديوار گذشت غمي افزود مرا بر غم ها فكر تاريكي و اين ويراني بي خبر آمد تا به دل من قصه ها ساز...

مردم در یک چیز مشترکند: همه با هم فرق دارند

مردم در یک چیز مشترکند: همه با هم فرق دارند

POSEIDON POSEIDON POSEIDON (puh-SYE-dun or poh-SYE-dun; Roman name Neptune) was the god of the sea, earthquakes and horses. Although he was officially one of the supreme gods of Mount Olympus, he spent most of his time in his watery domain. Poseidon was brother to Zeus and Hades. These...