میترسم از این شهر لعنتی
از بام تهران از شمال شهر
از کافه های دنجه با کلاس
از قهوه های تلخه مثله زهر
میترسم از اینکه گُمت کنم
میترسم عشقم بی اثر بشه
دریاچه ی چیتگر بدون تو
میتونه با اشکم خزر بشه..
تهران شلوغه دستمو بگیر
همدست من باشو ولم نکن
اینجا منو دور از تو می کُشه
این ظلمو در حق دلم نکن...