دلم به سینهٔ سوزان مشوش افتادست
دل از کجا؟ که در این خانه آتش افتادست
خوشیم با غم عشقت، که وقت او خوش باد!
چه خوش غمی ست که ما را به او خوش افتادست
صفای باده و رخسار ساده هوشم برد
شراب و ساقی ما هر دو بی غش افتادست
به خط و خال آراستی و حیرانم
که این صحیفه به غایت منقّش افتادست
گهی که بر سر...