گل اومد بهار اومد میرم به صحرا
عاشق صحراییم بی نصیب و تنها
دلبر مه پیکر گردن بلورم
عید اومد بهار اومد من از تو دورم
گر بیام از این سفر ای گل عذارم
از سفر طوق طلا برات میارم
دلبر مه پیکر گردن بلورم
عید اومد بهار اومد من از تو دورم
ز تو خواهم ز تو خواهم
عهد عشقی که بستی وفا کنی
یاد ما کنی
از...
خانهء من در انتهای جهان است
در مفصل ِ خاک و پوک
با ما گفته بودند :
«آن کلام ِ مقدس را
با شما خواهيم آموخت
ليکن به خاطر آن
عقوبتی جانفرسای را
تحمل می بايدِتان کرد»
عقوبت جانکاه را چندان تاب آورديم
آری
که کلام مقدس مان
باری
از خاطر
گريخت ! ...
دختران دشت!
دختران انتظار !
دختران امید تنگ
در دشت بی کران ،
وآرزوهای بیکران
در خلق های تنگ!
دختران خیال آلاچیق نو
در آلاچیق هایی که صد سال !_
از زره جامه تان اگر بشکوفید
باد دیوانه
یال بلند اسب تمنا را
آشفته کرد خواهد...
تکیه داده ام
به باد
با عصای استوایی ام
روی ریسمان آسمان
ایستاده ام
بر لب دو پرتگاه ناگهان
ناگهانی از صدا
ناگهانی از سکوت
زیر پای من
دهان ِ دره ی سقوط
باز مانده است
ناگزیر
با صدایی از سکوت
تا همیشه
روی برزخ دو پرتگاه
راه می روم
سرنوشت من سرودن است
تکیه بر جنگل پشت سر
روبروی دریا هستم
آنچنانم که نمی دانم در کجای دنیا هستم
حال دریا آرام و آبی است
حال جنگل سبز سبز است
من که رنگم را باران شسته است
در چه حالی ایا هستم ؟
دختران شهر به روستا فکر میکنند ،
دختران روستا در آرزوی شهر میمیرند...
مردان کوچک ، به آسایش مردان بزرگ فکر میکـنند ،
مردان بزرگ در آرامش مردان کوچک مـیمیـرند...
کـدام پــل ،
در کجای جهان ،
شکسته است؟!
که هیچ کس به خانه اش نمیرسد ؟!
2
چقدر جلو بوديم و يا چقدر عقب بوديم؟؟؟
و يا اصلا چقدر ادم بوديم و تكبر و غرورمون اجازه نگريستن بهمان ميداد؟؟؟؟
مرور كنيم و از خدا بخواهيم نه فقط اخر سال بلكه هر روز ، هر ساعت ، هر دقيقه ، هر ثانيه از روزهايي
كه در پيش داريم ما را محول كند تدبير و انديشه مان را در جهت مثبت بودن به كار...
1
انگار قسمت اينه كه وقتي به آخر سال نزديك مي شويم عجله ها هم شروع شود اما جالب اينجاست توي اين
عجله ها اغلب به فكر درون خويش نيستند ايا واقعا اينگونه است؟ كم كم داره ميرسيم به آخركدام آخر؟؟؟؟؟
اخر سال ، يك سال ديگر گذشت و يك سال عمر و بي خبري پشت سرمون.
سريع مرور كنيم سالي كه گذشت ايا...
چشمهايتان را باز ميكنيد. متوجه ميشويد در بيمارستان هستيد. پاها و دستهايتان را بررسي ميكنيد. خوشحال ميشويد كه بدنتان را گچ نگرفتهاند و سالم هستيد.. دكمه زنگ كنار تخت را فشار ميدهيد. چند ثانيه بعد پرستار وارد اتاق ميشود و سلام ميكند. به او ميگوييد، گوشي موبايلتان را ميخواهيد. از...
چشمهايتان را باز ميكنيد. متوجه ميشويد در بيمارستان هستيد. پاها و دستهايتان را بررسي ميكنيد. خوشحال ميشويد كه بدنتان را گچ نگرفتهاند و سالم هستيد.. دكمه زنگ كنار تخت را فشار ميدهيد. چند ثانيه بعد پرستار وارد اتاق ميشود و سلام ميكند. به او ميگوييد، گوشي موبايلتان را ميخواهيد. از...
نه در رفتن حرکت بود
نه درماندن سکونی.
شاخه ها را از ریشه جدایی نبود
و باد سخن چین
با برگ ها رازی چنان نگفت
که بشاید.
دوشیزه عشق من
مادری بیگانه است
و ستاره پر شتاب
در گذرگاهی مایوس
بر مداری جاودانه می گردد.
رسيد مژده که آمد بهار و سبزه دميد
وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيد
صفير مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشيد
ز ميوههای بهشتی چه ذوق دريابد
هر آن که سيب زنخدان شاهدی نگزيد
مکن ز غصه شکايت که در طريق طلب
به راحتی نرسيد آن که زحمتی نکشيد
رسول خدا فرمودند : کسی که خدا را اطاعت کند او در حقیقت به یاد خداست اگرچه نماز ، روزه و تلاوت قرآن وی اندک باشد و کسی که خدا را معصیت کند در حقیقت خدا را فراموش کرده است گرچه نماز ، روزه و تلاوت قران او زیاد باشد.