نتایح جستجو

  1. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    منم که دیده به دیـدار دوست کـردم بـاز چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز
  2. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
  3. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابستـن از ایـن بـه کـه ببندی و نپـایی گفته بودم چو بیایی غم دل با تـو بگویـم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
  4. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    وافریادا ز عشـق وافـریـادا کـارم بـه یـکی طـرفه نـگار افتادا گر داد من شکسته دادا دادا ورنه من و عشق هر چه بادا بادا
  5. eksir

    غزل و قصیده

    در زلـف چـون کـمنـدش ای دل مپیچ کـانجـا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ماراخون خورد و می پسندی جانا روا نباشد خون ریز را حمـایـت در این شـب سیـاهم گـم گـشت راه مـقصـود از گوشه ای برون آ ای کوکب هدایت ..................... ...............
  6. eksir

    رباعی و دو بیتی

    همه شب از فراغت ناله چون مرغ سحر کردم که گلزار جهان را چون دل خود پر شرر کردم ز هر گامی به کویت وصل جستم دورتر گشتی چــه از فریـاد شب دیـدم چـه با آب سحر کردم
  7. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    ای ساربان آهستـه روکـارام جانـم مـی رود وان دل کـه بـا خـود داشـتـم بـا دلستانم می رود من مانده ام مهجورازاو بیچاره ورنـجورازاو گویی که نیشی دور از او دراستـخوانم مـی رود محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان گویی روانـم مـی رود او می رود دامن کشام من زهرتنهایی چشان دیگر...
  8. eksir

    شعر نو

    ارابه هائی از آن سوی جهان آمده اند بی غوغای آهن ها که گوش های زمان ما را انباشته است . ارابه هائی از آن سوی زمان آمده اند . *** گرسنگان از جای بر نخواستند چرا که از بار ارابه ها عطر نان گرم بر نمی خاست برهنگان از جای بر نخاستند چرا که از بار ارابه ها خش خش جامه هائی برنمی خاست زندانیان...
  9. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    از زمـزمــه دلتـنـگـیم، از همـهـمـه بیــزاریم نــه طــاقت خـامـوشی، نـه تـابِ سُخـن داریم آوار پریشـانی است، رو سوی چه بُگریزیم؟ هنگامه حیرانی است خود را به که بسپاریم؟
  10. eksir

    عليك سلام خواهر كوچيكه خودم قابلي نداره ....حالت چطوره ... اين روزا بايد حسابي بچسبي به درس

    عليك سلام خواهر كوچيكه خودم قابلي نداره ....حالت چطوره ... اين روزا بايد حسابي بچسبي به درس
  11. eksir

    دوست عزيز سلام ....با عرض پوزش كه وقفه ايجاد شد.........سياوش بهار

    دوست عزيز سلام ....با عرض پوزش كه وقفه ايجاد شد.........سياوش بهار
  12. eksir

    [IMG] باعث بسي افتخار است رفيق......

    [IMG] باعث بسي افتخار است رفيق......
  13. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    چرا عاقلان را نصيحت كنيم؟ بياييد از عشق صحبت كنيم تمام عبادات ما عادت است به بي عادتي كاش عادت كنيم
  14. eksir

    رباعی و دو بیتی

    راست اين زلف پريشان كه به رو مي فكني به درستي دل جمعي به جفا مي شكني دل و جان و تن من باد فداي تو كه تو مرهم و راحت و ارام دل و جان وتني
  15. eksir

    غزل و قصیده

    با آنکه ننوشیدم از آن چشم شرابی مهمان کن از آن گونه مرا بوسه نابی ای ترس! تو را شکر، که با این همه تردید یک بار نیاویختم از سقف طنابی من عارف دلتنگم، یا زاهد دلسنگ؟ هر روز نقابی زده ام روی نقابی یک عمر ملائک همه گشتند و ندیدند در نامه ی اعمال من مست صوابی ساقی! همه بخشیده یک گوشه چشمیم! آنجا که...
  16. eksir

    شعر نو

    خرسنگ را بر شانه خواری تا قله فراز آورده ام از دامنه سبز کودکی از دره های تاریک نوجوانی از صخره های سرکش بلوغ وز پرتگاه میانسالی و اینک بر چکاد فراز آمده ام خرسنگ همچنان بر دوش؛ و بر ستیغ، نه مجال ایستادن، نه راه بازگشت خوشا سیزیف* که راه رفته را بازگشت بر قله پایان ایستاده ام؟...
  17. eksir

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    من سر نمی نهم ، مگر اندر قــدوم یــــار من جان نمیدهم ، مگر اندر هوای دوست
  18. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    مــائـیـم و آستـــانـۀ عـشــق و ســر نـیــــاز تا خواب خوش که را بَرَد اندر کنار دوست
  19. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    روز و شب در حسرت آن بی نشان سر می شود هر چه می جویم نشان اش ، بی نشان تر می شود روی شهر آشوب مه را گر بپوشانی چو ابر آسمان شب نشینان کی مکدر می شود
  20. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    مپرس ای همنشین احوال زار من که چون زلفش پریشـان گـردی از حـال پریشـانی کـه مـن دارم
بالا