نتایح جستجو

  1. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    به دشواري توان ديدن وجود ناتوانم را به تار پرنيان مانم ز عشق پرنيان‌پوشي ********* ************ ****************
  2. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    چو بستي در به روي من به كوي صبر رو كردم چو درمانم نبخشيدي به درد خويش خو كردم چرا رو در تو آرم من كه خود را گم كنم در تو به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو كردم خيالت ساده‌تر بود و با ما از تو يك روتر من اينها هردو با آيينه دل رو به رو كردم فرودآ اي عزيز دل كه من از نقش غير تو سراي ديده...
  3. eksir

    خوبم بد نيستم خدا را شكر .....قابلي نداشت ....اگر بودي تا يك ربع ديگر بر مي گردم [IMG]

    خوبم بد نيستم خدا را شكر .....قابلي نداشت ....اگر بودي تا يك ربع ديگر بر مي گردم [IMG]
  4. eksir

    خوبم بد نيستم خدا را شكر .....قابلي نداشت ....اگر بودي تا يك ربع ديگر بر مي گردم

    خوبم بد نيستم خدا را شكر .....قابلي نداشت ....اگر بودي تا يك ربع ديگر بر مي گردم
  5. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  6. eksir

    سلام روز به خير

    سلام روز به خير
  7. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  8. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  9. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  10. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  11. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  12. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  13. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  14. eksir

    [IMG] به پاس احترام تقديم حضورتان...... تشكراتم فعال نبود.....متشكرم

    [IMG] به پاس احترام تقديم حضورتان...... تشكراتم فعال نبود.....متشكرم
  15. eksir

    شعر نو

    چقدر سراسيمه و دستپاچه روزهااز پس يکديگر مي گذرند روزهاي خالي از بهانه زيستن خالي از بهانه هاي پرواز و تمام شور ثانيه ها از هواي غبار گرفته مرگ پر و خالي مي شود انگار آغاز بودن شمارش معکوس نبودن است
  16. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    گرچه عشق تو به کس فاش نکردیم، ولی کیست در شهر که او نشنود افسانه‌ی ما؟ خوب بسیار بود، لیک به شیرین دهنی هیچ جانانه چنین نیست که جانانه‌ی ما نازم این حور پریزاده که با طلعت اوست رشک فردوس برین خانه و کاشانه‌ی ما
  17. eksir

    داستان هاي كوتاه

    پادشاهی بیمار شد و هیچ کس از مرض او سر در نمی‌آورد. احساس بدبختی او را فرا گرفته بود. برای رهایی از این گرفتاری چاره‌ای اندیشید و اعلام کرد: نصف قلمرو پادشاهی‌ام را به کسی می‌دهم که بتواند مرا معالجه کند. تمام آدمهای دانا گرد هم آمدند تا ببینند چطور می‌شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ کدام راه...
  18. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    زلف هزار دل به یکی تار مو ببست راه هزار چاره گر از چار سو ببست تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان بگشود نافه‌ای و در آرزو ببست شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو ابرو نمود و جلوه‌گری کرد و رو ببست ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت این نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون...
  19. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    کنار برکه ای بودیم در خواب تو با جام می ربودی ماه از آب چو نوشیدم از آن آب گوارا تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
  20. eksir

    [IMG]

    [IMG]
بالا