مرسی مهدی عزیز واقعا تاپیک ات خاطره های قشنگی رو برام زنده کرد:gol:
منم یه چند تا یادم اومد: من هنوز ابتدایی بودم که خیلی از منطقه ها هنوز تلفن نداشت همه خونه ها، خونه مام نداشت، در نتیجه می رفتیم خونه دیگران می رفتیم سراغ تلفنشون شماره الکی می گرفتیم
قطع می کردیم
اینقد خونه عموم اینکار رو کرده...
مرسی نغمه جان بابت دعوتت:gol:
من این دفعه برام واقعا سخته گفتن اینکه کدوم قشنگ تره، هرکدوم از یک دید ./.واقعا من خودم لذت بردم از خوندنشون
ای کاش می شد به همشون امتیاز داد
من 5و6و7 رو انتخاب می کنم
هرچند این انتخاب از ارزش نوشته های دیگر دوستان چیزی کم نمی کنه:smile:
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی
مرسی، به نکته ی خوبی اشاره کردید :D :gol:
دیگه به هر حال ما مکلف به عملیم نه نتیجه:biggrin:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
پ.ن:تقدیم به شما..
چه کنم که فی البداهه نتوان سرود شعری.................هم مگر شور و پریشانی دوستان کّنَدَم شیدایی!!
(به به!):D
...
پرنیان واژگانتان پروانه باف، مثل همیشه زیبا سرودید هم شعر رو هم نوحه صوتی تون رو
..ایشااله عزاداری هاتون قبول باشه ،دوست هنرمند ما
..
چه یکدست و مرتب بود باران
دلی از غم لبالب بود باران
رها، یکریز، با احساس، انگار
دو قطره اشک زینب بود باران