دلِ غم زده
امشب دلم احزان تر از غمنامه است
خنده وشادي دگر بر چهره ام افسانه است
سرنوشتم انگار آغشته با غمنامه است
گريه و افسردگي با قلب من همخانه است
آنكه از دردش چنين افتاده ام
بي خبر از قلب من با ماهتاب همخانه است
اي كه دردمندان را دوا از آن توست
زنده بودن از اميد و ياد توست...