نتایح جستجو

  1. *نيروانا*

    سلام ...ياخچي سيز؟نه خبرلر؟

    سلام ...ياخچي سيز؟نه خبرلر؟
  2. *نيروانا*

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    مگر نه هیمه ی عشقم ؟ مرا بسوزانید ولی در آتش آن چشمها بسوزانید برای آنکه هوا را پر از ستاره کنید شبانه دفتر شعر مرا بسوزانید به جای خرقه ، تمام مرا ، برابر دوست برای کم شدن ماجرا بسوزانید خوش آنکه تا بَـرَدم سوی دوست ، خاکستر مرا به راه نسیم صبا بسوزانید کجاست مدعی عشق ، کامتحانش را چو من در...
  3. *نيروانا*

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصیده ام من بی سر و بی دست و پا، در خواب خون رقصیده ام میلاد بی آغاز من هرگز نمی داند کسی من پیر تاریخم که بر بام قرون رقصیده ام فردای ناپیدای من، پیداست در سیمای من این سال که با فرداییان در خون کنون رقصیده ام منظومه ای از آتشم، آتشفشانی سرکشم در کهکشانی بی...
  4. *نيروانا*

    من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصیده ام من بی سر و بی دست و پا، در خواب خون رقصیده ام میلاد...

    من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصیده ام من بی سر و بی دست و پا، در خواب خون رقصیده ام میلاد بی آغاز من هرگز نمی داند کسی من پیر تاریخم که بر بام قرون رقصیده ام فردای ناپیدای من، پیداست در سیمای من این سال که با فرداییان در خون کنون رقصیده ام منظومه ای از آتشم، آتشفشانی سرکشم در کهکشانی بی...
  5. *نيروانا*

    من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصیده ام من بی سر و بی دست و پا، در خواب خون رقصیده ام میلاد...

    من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصیده ام من بی سر و بی دست و پا، در خواب خون رقصیده ام میلاد بی آغاز من هرگز نمی داند کسی من پیر تاریخم که بر بام قرون رقصیده ام فردای ناپیدای من، پیداست در سیمای من این سال که با فرداییان در خون کنون رقصیده ام منظومه ای از آتشم، آتشفشانی سرکشم در کهکشانی بی...
  6. *نيروانا*

    من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصیده ام من بی سر و بی دست و پا، در خواب خون رقصیده ام میلاد...

    من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصیده ام من بی سر و بی دست و پا، در خواب خون رقصیده ام میلاد بی آغاز من هرگز نمی داند کسی من پیر تاریخم که بر بام قرون رقصیده ام فردای ناپیدای من، پیداست در سیمای من این سال که با فرداییان در خون کنون رقصیده ام منظومه ای از آتشم، آتشفشانی سرکشم در کهکشانی بی...
  7. *نيروانا*

    مشاعرۀ سنّتی

    من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصیده ام من بی سر و بی دست و پا، در خواب خون رقصیده ام میلاد بی آغاز من هرگز نمی داند کسی من پیر تاریخم که بر بام قرون رقصیده ام فردای ناپیدای من، پیداست در سیمای من این سال که با فرداییان در خون کنون رقصیده ام منظومه ای از آتشم، آتشفشانی سرکشم در کهکشانی بی...
  8. *نيروانا*

    مشاعرۀ سنّتی

    از این پس عبور از دلم ساده نیست که معمار پل های ویرانی ام خدا را به طبل خدا کم زنید فزون می شود شور شیطانی ام! غرور شما، ساقه ام را شکست بترسید از گرده افشانیم
  9. *نيروانا*

    [IMG]

    [IMG]
  10. *نيروانا*

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  11. *نيروانا*

    برسان باده که غم روی نمود ای ساقی این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی حالیا عکس دل ما است در...

    برسان باده که غم روی نمود ای ساقی این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی حالیا عکس دل ما است در آیینه‌ی جام تا چه رنگ آورد این چرخ کبود ای ساقی دیدی آن یار که بستیم صد امید در او چون به خون دل ما دست گشود ای ساقی تیره شد آتش یزدانی ما از دم دیو گرچه در چشم خود انداخته دود ای ساقی تشنهی خون زمین...
  12. *نيروانا*

    مشاعرۀ سنّتی

    سلام یك عمر می شد آری در ذره ای بگنجم از بس كه خویشتن را در خود فشرده بودم در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد كاش آن غروب ها را از یاد برده بودم
  13. *نيروانا*

    مشاعرۀ سنّتی

    تا اوج ، راهی ام به تماشای من بیا با بالهای عشق تو پرواز دیدنی ست
  14. *نيروانا*

    سلام...منظور خاصي پشت اشعاري كه براتون فرستادم...پنهان نيست..فقط مولانا مي خوندم خواستم شريك...

    سلام...منظور خاصي پشت اشعاري كه براتون فرستادم...پنهان نيست..فقط مولانا مي خوندم خواستم شريك باشين...تو لذت باز خوني اشعارش..همين.
  15. *نيروانا*

    ای همه دریا چه خواهی کرد؟ نم!؟ ای همه هستی چه می جویی؟عدم؟! ای مه تابان چه خواهی کرد؟ گرد!؟ ای...

    ای همه دریا چه خواهی کرد؟ نم!؟ ای همه هستی چه می جویی؟عدم؟! ای مه تابان چه خواهی کرد؟ گرد!؟ ای که مه در پیش رویت، روی زرد تو خوشی و خوبی و کان هر خوشی پس چرا خود منت از باده کشی ای غلامت عقل و تدبیرات و هوش چون چنینی خویش را ارزان فروش؟!
  16. *نيروانا*

    ای که می ترسی ز مرگ اندر فرار *** آن ز خود ترسانی ای جان هوش دار زشت روی توست نی رخسار مرگ ***...

    ای که می ترسی ز مرگ اندر فرار *** آن ز خود ترسانی ای جان هوش دار زشت روی توست نی رخسار مرگ *** جان تو همچون درخت و مرگ برگ مرگ هر کس ای پسر همرنگ اوست *** آینه صافی یقین همرنگ روست
  17. *نيروانا*

    حال این لیلاکه خوارت کرده بود درس عشقش بیقرارت کرده بود مردراهش باش تاشاهت کنم صدچولیلاکشته...

    حال این لیلاکه خوارت کرده بود درس عشقش بیقرارت کرده بود مردراهش باش تاشاهت کنم صدچولیلاکشته درراهت کنم [IMG]
  18. *نيروانا*

    لطف سالوس جهان خوش لقمه ایست کمترش خور کان پر آتش لقمه ایست آتشش پنهان و دودش آشکار دود او ظاهر...

    لطف سالوس جهان خوش لقمه ایست کمترش خور کان پر آتش لقمه ایست آتشش پنهان و دودش آشکار دود او ظاهر شود پایان کار
  19. *نيروانا*

    سلام............ممنونم ...به خاطر همه چي...بسيار زيبا بودن شعرتون ..وپيامها وعكسها...

    سلام............ممنونم ...به خاطر همه چي...بسيار زيبا بودن شعرتون ..وپيامها وعكسها...
  20. *نيروانا*

    مشاعرۀ سنّتی

    يا به زوال مي روم يا به كمال مي رسم يكسره كن كار مرا بگو كه عاشقم بگو
بالا