نتایح جستجو

فقط همیشه قرمز...................:exclaim:

سلام منم سکینه ام این بالا نوشته سکینه میل شما اسمتون چیه؟:w12:

:w11:....داری حالا مینا 123456789 را میگیری داداش؟

من یه وقتایی زیر پایی میگرفتم پسر عمم با کله میرفت تو زمین....یه بارم بالشو پرت کردم خورد بهش تعادلشو از دست داد از رو تخت افتاد عین این فیلم اکشنا خیلی حال داد..

تکراری بید ولی دلمان خنک شد...حالا ضربه مغزی نشده باشه جوان مردم...؟

به من چه اینا لرن میزنن میکشن منو صدو ده اومد....ولی چه عربده کشی بود..صدا جیغ وویغ ناموسیه قضیه

تاپیک را منهدم کردی ممنونیدم ازت

بچه ها همین االان جلو خونمون دعواست خفن فامیلی یه 20 30 نفر دارن دعوا میکنن...همه هم فامیلن..واویلاست

باور کن منم مثل تو بودم...الان فرق کردم...تریپ مغرور به هیشکی محل نمیدادم..دیدم کلام پس معرکه است....الان منم تو خودم تغییر دادم...منتها ازون ور افتادم دخترا تو دانشگاه از دست وبالم میرن بالا....منتها من پسر خوبیم هنوزا هیچ خطایی نکردم و دل کسی رو ه نشکوندم خدا روشکر...ولی دل خودم یه بار شکسته.

به جای اینکه به فکر کار های ناجوانمردانه مانند سم دادن به جوون مردم. باشی یکم مرد باش رودرو مبارزه کنیم.. مردی نبود سم به مردی دادن...گرت رودرو رزم بجویی مردی

داداش همینه دیگه با این خوشتیپیت تنها موندی یه کوچولو محل بزاری حله..:smile:

:rambo::neutral:

د ن د باتوم میخرن تا زناشونو ادب کنن.

یارو هم معلومه ورزشکار بوده گردنش نش***ته...چون معمولن همون اوایل گردن میشکنه و نمیشه کاری کرد...دیدن یارو داره جون میده دلشون نیومده..خیلی بده ادم از خفگی بمیره تا از شکستن گردن..

اگه خودت میخوای بری حتما برو جلو داستان پیغمبرمون را همه میدونن محمد بن عبدالله هم قبل از رسالت و پیامبر شدنش ...رفت و با همسری هم پولدار هم بزرگتر از خودش ازدواج کردن...چون صادق بود و معروف به محمد امین خانم خدیچه هم عاشقشون شدن.. حالا شما هم برو جلو شاید به رسالت برسی از سمت سید خندان...

نه بابا مهم شخصیت خودته داداشم...من اگه جای داییم بودم قبول میکردم چون واقعا دختره منو میخواست..(داییم خدای غدی هستشا البته). ....من جای داییم بودم میرفتم خودمو ثابت کنم هم به خودش هم به فامیلاشون...بابا شوخی نیست که دختر میخوادت یعنی خیلی جلویی ..میدونی چیه مرز باریکی هست بین حفظ عزت نفس ادم و...

عمو طبیعیه خودتو ناراحت نکن...نمیخواید که با هم جنگ کنین به مرور اونم به صداقت شما پی میبره ان شالله

زنده باشی داییم بود اون شخص داییم سال 77 سربازیشو افتاد میراث فرهنگی تهران کاخ سعد اباد اونم بچه فلاورجانه الان فولادشهره ...هم سنو ساله شما بود اون موقعه هم خیلی خوش قیافه است هم خیلی بر خورد وشخصیت قوی داره. ...البته همه اینها باعث شده غد باشه..خیلیم غده...موقعه سربازیش با یکی از دخترهای که...

اگه عاشق صداقتت شده و دختر قوی هست اول خدارو شکر.دوم .فکر کنم شما یک کم کارت سبکتره.میتونی ازش حمایت بخواهی تو صحبت کردن با خانوادش...بهش مشکلاتتو بگو بگو من به خاطر رسیدن به زندگی و ساختن ایندمون رفتم از کلی مهندس نظر مشاوره ای گرفتم..(اینو شوخی کردم:D حالی خواستیم بگو) میفهمه چقدر براش...

مرسی تو هم بترکانی انشالله دعات کردم....منو دعا کن...سعی میکنم اون تاپیک رو زمین نمونه...اگه چیزی به درخوری دیدی بزار تاپیک خودته...بازم مرسی