نتایح جستجو

اینــــ بـــــار ڪــــہ آمــــدے دستــانتــ را روے قلبمـــ بـــگـذار تـــــا بفهمــے اینــــ دلــــ … بــــا دیــــد نــــ تــــــــو نــمــے تــپـــد مــے لـــــــرزد

بـــــــــه گـــمــــانمـــــــ یـــادتـــــــ پنــــجـــــــره احســـــــــاسمـــــــ را مـــــــــــی کــــــوبــــــد!...؛ چـــــــــرا کــــــــه در دلـــــــــم هـــــــوای دلتـــنـــگـــــــی بــــپــــاستـــــــ...!

امشب دفتره خاطراتم را باز کردم …چه بوی سیگاری میداد ورق زدم …. چه خاطراته زیبایی… ورق زدم… گریه کردم… ورق زدم… سیگار کشیدم… در عالمه دیگری بودم… به قدیم برگشتم… در خیالم دوباره به آغوش کشیدمش… دوباره بوسیدمش… و دوباره عاشقانه نگاهش کردم… از خود بی خود شدم ...

امشب دفتره خاطراتم را باز کردم …چه بوی سیگاری میداد ورق زدم …. چه خاطراته زیبایی… ورق زدم… گریه کردم… ورق زدم… سیگار کشیدم… در عالمه دیگری بودم… به قدیم برگشتم… در خیالم دوباره به آغوش کشیدمش… دوباره بوسیدمش… و دوباره عاشقانه نگاهش کردم… از خود بی خود شدم ...

[IMG]

امشب دفتره خاطراتم را باز کردم …چه بوی سیگاری میداد ورق زدم …. چه خاطراته زیبایی… ورق زدم… گریه کردم… ورق زدم… سیگار کشیدم… در عالمه دیگری بودم… به قدیم برگشتم… در خیالم دوباره به آغوش کشیدمش… دوباره بوسیدمش… و دوباره عاشقانه نگاهش کردم… از خود بی خود شدم ...

هر صدا و هر سکوتی،اونو یاد من میاره میشکنه بغض ترانه،غم رو گونه هام میباره از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد دلمو از قلم انداخت،اونکه صاحب دلم بود منو دوس داشت ولی انگار،اندازش یه ذره کم بود از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد

♥مهم نيست كه كي باشيم كجا باشيم چرا باشيم.♥ ♥♥مهم اينه كه باهم باشيم ♥♥ ♥♥بياد هم باشيم براي هم باشيم♥ ♥

دزد و عارف دزدی وارد کلبه فقیرانه عارفی شد که کلبه درخارج شهر واقع شده بود عارف بیداربود اوجز یک پتو چیزی نداشت . اوشب ها نیمی از پتو را زیر خود می انداخت ونیمی دیگر را روی خود می کشید روزها نیز بدن برهنه خویش را با آن می پوشاند. عارف پیر دزد رادید وچشمان خود رابست ،مبادا دزد را شرمنده...

پیرمرد و سالک پیر مردی بر قاطری بنشسته بود و از بیابانی می گذشت .. سالکی را بدید که پیاده بودپیر مرد گفت : ای مرد به کجا رهسپاری؟ سالک گفت : به دهی که گویند مردمش خدا نشناسند و کینه و عداوت می ورزند و زنان خود را از ارث محروم می‌کنندپیر مرد گفت : به خوب جایی می روی سالک گفت : چرا ؟پیر مرد...

یک زندگی در خطر بود آبراهام لینکلن در وسط جلسه سنا بود که بچه خوکی در جوی آب گرفتار شد. از جلسه بیرون دوید و گفت: فعلن بحث را چند دقیقه نگه دارید، زود برمی گردم. این کاری عجیب بود. شاید ..... پارلمان آمریکا هرگز به چنین دلیلی متوقف نشده بود. او دوید تا آن بچه خوک را آزاد کند! لباس هایش...

دنبال کسي باش که تو را به خاطر زيبايي هاي وجودت زيبا خطاب کند نه به خاطر جذابيتهاي ظاهريت ...... كهنه فروش داد ميزنه : چراغ شکسته ميخريم .... کفشاي پاره ميخريم ... اسباب کهنه ميخريم ... بي اختيار دادميزنم : کهنه فروش قلب شکسته ميخري ؟؟ ...... توى دل هيچ ميدونى غم داره آواز ميخونه اينو من...

عشق من دستانت ......گرمی خورشید را دارد ... چشمانت ....پاکی اسمان را ... بزرگی قلبت به اندازه دنیا ... سینه های مردانه ات که مرا تکیه گاهی محکم است ... مرا ...... چه موهبت بزرگیست که تو را دارم ... شاهزاده ی من ... [IMG]

عشق من نامه ام را ادر اینجا برایت زمزمه میکنم باد مرا همراهی میکند و قاصدکم را به دیدارت رهسپار میسازد ... من ...زیباترین عاشقانه ام را با عشق با احساسم برای تو با قایقی از جنس باد میفرستم در ساحل منتظر باش زیرا امواج قایق حاوی عاشقانه ام را برایت خواهند اورد شاهزاده ای من...

زندگی من ..... نگاهم کن ...میخواهم خستگی هایت را در پیچک اغوشم از مهر بپوشانم ... زندگی من ... تو کالبد وجودم را محصور خود و محبت بی دریغ خود کرده ای ....... از نگاهم رازهای دلم را بخوان ... وقتی نیستی ....مثل این است که من نیستم ... وجودم به وجود تو وابستست .... تکیه گاه من ...سینه های...

باران نوازشم کن ......... مرا بنگر که برای دیدارت کوچ کرده ام به دشت ها ........ مرا نوازش کن ........ من ارامم ...... مرا با بوسه هایت عاشقانه خواب کن...... من از جنس توام ......من ازجنس دلهای باران دیده ام ... منم ........اواره ی همان دشتی که خواب دیده است مرا .... منم ....اهنگ ترنم عشق...

لحظه های دلتنگی ام ... من .....خاطره به خاطره .....مرور میکنم اوای درونم را ... سکوت میکنم ...عاشقانه هایم را ... سکوت میکنم نگاهم را ... وتنها ورق های دفترم را با سکوت دلم ......نگاهم ....احساسم .....مینویسم....... مانی [IMG]

عشق من ... دفتر عشقمان را بازمیکنم تیتر صفحه اول : به نام یگانه من .........اوکه سرچشمه رنگین کمان عاشقیست .... مینویسم .... عشق را از قلبم خواندم و سکوت را مینویسم .... نگاه میکنم به اوازباران ......بارانی که فصل بهار را برای دلم هدیه کرده است ... دردلم شعرهاییست که فقط جوهر وجودت ان را...

من ! سخاوتمندانه "تو" را به قلبم هدیه میدهم.. و سخت لرزانم از هدایه ای چنان با شکوه!! ای بهانه ی زیبای زنده بودنم : سطرهای جا مانده از از شور و احساس قلبم را به تو تقدیم میکنم .. و برای تو مینویسم.. برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست .. برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست… برای...

کجایی یار من .... این عشق ......قلبمان را بهاری کرده است .... در رویایی عاشقانه هستم .......چشمانم را میگشایم ........عشق را در چشمان همیشه بهاری تو میبینم .... من ....تو را میخوانم ......به دنبال نجوای عاشقانه تو میگردم ....و نگاهت را میابم که مرا پر ازبوسه های عاشقانه میکند ... کجایی یار...