موافقم منم مهریه نمیدم ولی همون اول زندگی میگم اگه یه موقه به طلاق بکشه همه چی نصف نصف....اگه بدنم خونه دار شدم 3 دانگ خونه را به نامش میکنم...البته شرط همه ابنها ازدواج با یک دختر نجیب و شوهر داره که این دورزمونه کم پیدا میشه...
من اصلا قصد توهین وتمسخر ندارم خودمم بابت اعتقاداتی که داشتم تا الان با وجود مشکلات بسیاری که داشتم حاضر نشدم با یه ازدواج کور کورانه یکی را بدبخت کنم....ولی این تاپیک را که دیدم....یاد اژیر امبولانسی افتادم که به جای بی بو ...صدای سکوت مرگباری داره و تو خیابون جمهوری اسلامی خلاف جهت بقیه...
داداش باید خودتو به خانواده اثبات کنی.....مثلا وزنه حسابت کنن....یه ذره اعتماد به نفست ببر بالا داش محسن...من اون اوایل اعتماد به نفس نداشتم الان خیلی رفته بالا ....ان شالله حل میشه....میتونی از بچه ها ی تالار مشاوره هم مشوت بگیری راهنمایی های خوبی میکنن ادم را...غلامتم داش محسن..
داداش غمتو نبینم.......فقط منطقی پیش بره حله ناراحتی نداره....همه جای دنیا مثلا امریکا یکی بخواد با یه کورو کچل ومعلول ازدواج کنه همه خانواده پشتیبانش میشن....چون خودش تصمیم گرفته و پاش وایستاده کمکش میکنن....اونجور که شما نوشتی ادم مسئولیت پذیری هستی..و چون خودت تصمیم گرفتی باید خانوادت...
والا فعلا نه اخه الان برای راههای انتحاری زوده اگه منطق جواب نداد و من خودم جای شما بودم اخر سر مثل ادم عاقل و بالغ میرفتم بدون رضایت مادرم ازدواج میکردم...شوما بدونید اگه فقط مادرتون مخالفه به مرور موافق میشه ان شالله..چون اون تنهاست و شما میتونید بقیه اعضا را با خودتون همرا کنید...مشکل ما...
من الان 28 سالمه یه بار شرایط شما را تو 23 سالگی داشتم....میخواستم با یکی ازدواج کنم یک سال ازم بزرگتر بود و منم اون موقع سربازی نرفته بودمو و کار نداشتم...تازه وسط مدرک گرفتنم بود تموم نکرده بودم با مخالفت خانواده و البته اون دختر خانمم پشت من وای نساد بعد یک سال یه خواستگار توپ پیدا شد...