نتایح جستجو

  1. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    نقاش می شوم نقش تازه میکشم بر نداشته هایت رجایی نقش داشته میکشم:redface:
  2. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    هماره به یادمان ندایی بوده اشکان در دوره خود شاهی بوده:smile:
  3. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    امیدم گر ناامید گردد، رجایی هست هنوز خوش به احوالم دوستان نابی هست هنوز:redface:
  4. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    نازنینا گر به حریم دوست راه یابی خلوت معمار را حرمت داری
  5. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    فصلی دگر گشودم با نام تو عزیزم فریاد نامت ای اتی بر تارک وجودم
  6. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    دلم را نشاندم به پای نگاهت اتی جان گویم هرآن سلامت:redface:
  7. الناز تبریز

    معدزت میخوام:(

    معدزت میخوام:(
  8. الناز تبریز

    نه راست حسینی نه، شاید چون سروده خودم بود شک کردم. ببخشید شرمندم:gol::gol:

    نه راست حسینی نه، شاید چون سروده خودم بود شک کردم. ببخشید شرمندم:gol::gol:
  9. الناز تبریز

    خواهش میکنم. منم فکر کردم از بیتی که نوشتم خوشتون نیومد براهمین پاکش کردم:(

    خواهش میکنم. منم فکر کردم از بیتی که نوشتم خوشتون نیومد براهمین پاکش کردم:(
  10. الناز تبریز

    ممنون از همراهیتون. روزتون خوش:gol::gol:

    ممنون از همراهیتون. روزتون خوش:gol::gol:
  11. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    شما لطف دارین ممنون:gol::gol: تا بدام عشق افتادیم آزادیم ما شرمسار لطف بی پایان صیادیم ما نیست شیرینی که تا ماند ز ما افسانه ای ورنه در عشق و جنون استاد فرهادیم ما
  12. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    آقای رجایی شرمنده تشکرام تموم شده. اینهمه ابیات زیبا بدون تشکر حیفن:( تو را گم می كنم هر روز و پیدا می كنم هر شب بدینسان خوابها را با تو زیبا می كنم هر شب تبی این گاه را چون كوه سنگین می كند آنگاه چه آتشها كه در این كوه برپا می كنم هر شب
  13. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه
  14. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    هیچ دانی چیست این سرخی که در چشم منست؟؟ آتشی کز کاروان اشک بر جا مانده است در نگاه گاهگاهت شعله ای دید از هوس گر به چشم حسرتم برق تمنا مانده است
  15. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    معشوق اگر میل وفا داشته باشد عاشق چه غم از جور و جفا داشته باشد ما همنفس آینه ی زانوی خویشیم یک سینه ندیدیم صفا داشته باشد
  16. الناز تبریز

    کوچه های تنهایی

    چه ساده دل شکست با یک نقطه گفت برو. . . . و چه عاشقانه میشد که نقطه را بالا میگذاشت و میگفت نرو...
  17. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    وقتی که حالت از غم دنیا گرفته است حال من و تمام غزلها گرفته است دلشوره های بیخود بخود چند روز پیش حالا چقدر یکشبه معنا گرفته است
  18. الناز تبریز

    گفتگوهای تنهایی

    گاهی اوقات آنقدر دلم برایش تنگی میشود که میخواهم ببینمش.......... حتی با دیگری!!!!!
  19. الناز تبریز

    رد پای احساس ...

    ﻋﺸـــﻖ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﺣﺒﻪ ﻗﻨﺪ ﺍﺳﺖ ... ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﺗﻮﯼ ﻓﻨﺠـــﺎﻥ ﺩﻝ ﻣﺎ ... ﺣﻞ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ... ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ ﺳﺮ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﮔﯽ....
بالا