نتایح جستجو

تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده است ** دل سود از ده از غصه دو نیم افتاده است چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است ** لیکن این هست که آن نسخه ی سقیم افتاده است حافظ

یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود / رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود یاد باد آنکه چو چشمت به عتابم میکشت / معجز عیسویت در لب شکرخا بود

این سرکشی که کنگره ی کاخ وصل راست / سرها بر آستانه ی او خاک در شود حافظ!چو نافه ی سر زلفش به دست توست/ دم در کش ار نه باد صبا را خبر شود

کجا کامران؟ تازه میخواستیم داده های ناقص رو کامل کنیم! مطمئنم هر تصمیمی که برای باز شدن دریچه ی درونت گرفتی درسته. سعی کن زود برگردی:gol:

هر نفس مهر فلک بر دگری می افتد / چه توان کرد چو این سفله چنین افتاد است دل بر این پیرزن عشوه گر دهر مبند / کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است

در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود بس نکته غیر حسن بباد که تا کسی مقبول ِ طبع ِ مردم ِ صاحب نظر شود:gol: حافظ

تزئینی نیست! پوشیدنی نیست! تو جیب هم جا نمیشه؟!:surprised:

تو زاهدی و سوی گروهی بتر ز جهود و زند خوانی

در رگ ساغر هستی تو بجوش من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقی است آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش!

نه به ابر،نه به آب،نه به برگ نه به این ابی آرام بلند نه به این خلوت خاموش کبوتر ها نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام من به این جمله نمی اندیشم مشیری

سلام مطلب خیلی جالبی بود. من مطالب زیادی در باره ی این افراد خوندم..تفکرات خیلی جالبی دارند! البته دقیقا نمیتونم بگم طرز فکرشون درست هست یا نه! ولی در کل خیلی جالبن!

میشتابند از پی هم بی شکیب روز ها و هفته ها و ماه ها چشم تو در انتظار نامه ای خیره میماند به چشم راه ها

پونه جان شما به ظاهر قضیه اشاره کردی.بله، در ظاهر آقای خمینی تنها بودند و تنهایی شروع کردند..ولی مطمئن باش باطن قضیه این رو نمیگه.موضوع خیلی فراتر از این حرف هاست..همون سالها خیلی ها خیلی کارها کردند..ولی موفق نشدند..چرا؟چون دقیقا تنها بودند!یه عده به کل نیست شدند!یه عده هم تنها گوشه ای از...

افسوس که بیفایده فرسوده شدیم وز داس سپهر سر نگون سوده شدیم دردا و ندامتا که تا چشم زدیم نابوده به کام خویش نابوده شدیم

یکی هاتف از غیبش آواز داد که ای نیکبخت مبارک نهاد مپندار اگر طاعتی کرده ای که نزلی بدین حضرت آورده ای

دوستان به که ز وی یاد کنند دل بی دوست دلی غمگین است

تو بخواه پاسخ چلچله ها را تو بگو قصه ی ابر هوا را تو بخوان تو بمان با من،تنها تو بمان مشیری

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد مرا دیر خراب آبادم

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود ویر راز سر به مهر به عالم سمر شود

تنها صداست که میماند چرا توقف کنم چرا ؟ پرنده ها به جستجوی جانب آبی رفته اند افق عمودی است افق عمودی است و حرکت : فواره وار و در حدود بینش سیاره های نورانی می چرخند زمین در ارتفاع به تکرار می رسد و چاههای هوایی به نقب های رابطه تبدیل می شوند و روز وسعتی...