زمانی بود که گرمای عشق را فقط در دستان تو می دیدم
لبخند را فقط بر لب تو زیبا می دانستم
صدای ارام فقط صدای تو برایم بود....
.........
ولی حالا مطمئنم گرمای عشق زاده دست من بود
این من بودم که لبخند بر لبانت می نشاندم
و آن هیجان من بود که صدایت را آرام میکرد...
.....
اینها میگذرد.... دنیا...