سلام:smile:
درد را بی گفتگو باید به اهل درد گفت
در غمت با شمع زین رو گفتگو ها کرده ام
اشک را گفتم چرا میریزی ای دیوانه گفت:
روزن امّیدی از این گوشه پیدا کرده ام
راهــــی به خـــــــدا دارد خلوتــــــگه تنـــهایی
آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیــــــــی
هر جا که ســـــــری بردم در پــرده تو را دیــــدم
تو پرده نشـــــــینی و من هـرزه ی هر جایی
سلام:gol::gol:
زرق و برقش را فراموش و ز دل بیرون کنم
سوی دل با کاروان حق و عقبی می کنم
آنچه را گم کرده ام در طول عمری زندگی
در سحر یا در شبی فرخنده پیدا می کنم