نتایح جستجو

  1. الناز تبریز

    [IMG]

    [IMG]
  2. الناز تبریز

    [IMG]

    [IMG]
  3. الناز تبریز

    هزاران گل برای گل نرگس(برای تعجیل در ظهور صلوات)

    اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم:gol::gol::gol:
  4. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گريبان است کسی سربرنيارد کرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را نگه جز پيش پا را ديد نتواند که ره تاريک و لغزان است.
  5. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    میشود در کوی یاران خموش گشت و ناگفت تا باران شود بهاری، مسرور گردد رجایی:redface:
  6. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    عدوی گر زند زخمی عمری میخندم بزن باران، پیمان نامردی نمی بندم:redface:
  7. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    :redface: همچو سیلاب بهاران دور شیدایی گذشت وز گذشت او همین آشوب و غوغا مانده است
  8. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    در کوی بتان نیست کسی زار تر از من در پیش عزیزان جهان خوارتر از من گفتی که مرا یار وفادار بسی هست هستند ولی نیست وفادار تر از من
  9. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    سلام:smile: درد را بی گفتگو باید به اهل درد گفت در غمت با شمع زین رو گفتگو ها کرده ام اشک را گفتم چرا میریزی ای دیوانه گفت: روزن امّیدی از این گوشه پیدا کرده ام
  10. الناز تبریز

    نخواستم بیخبر برم. ممنون از حضورتون:gol::gol:

    نخواستم بیخبر برم. ممنون از حضورتون:gol::gol:
  11. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا
  12. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    راهــــی به خـــــــدا دارد خلوتــــــگه تنـــهایی آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیــــــــی هر جا که ســـــــری بردم در پــرده تو را دیــــدم تو پرده نشـــــــینی و من هـرزه ی هر جایی
  13. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    تشکرام تموم شده ببخشید:( شب همه بی تو كار من شكوه به ماه كردنست روز ستاره تا سحر تیره به آه كردنســت
  14. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    در خـزان هـجر گـل اي بلبل طبع حــزين خامُـشي شـرط وفـاداري بـود، غـوغـا چـرا
  15. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    دیو سیاه دربند،آسان رهید و بگریخت رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد
  16. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    سلام:gol::gol: در گوشه غمی که فراموش عالمی است من غمگسار سازم و او غمگسار من اشک است جویبار من و ناله سه تار شب تا سحر ترانه این جویبار من
  17. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    ز ماه و پرتوی سیمینه ی او حریری اوفتد بر سینه ی او نسیمش مستی انگیزست و خوشبوست پر از شقایق های خودروست
  18. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    سلام:gol::gol: زرق و برقش را فراموش و ز دل بیرون کنم سوی دل با کاروان حق و عقبی می کنم آنچه را گم کرده ام در طول عمری زندگی در سحر یا در شبی فرخنده پیدا می کنم
  19. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    گفت دانایی که گرگی خیره سر هست پنهان در نهاد هر بشر لاجرم جاری است پیکاری سترگ روز و شب مابین این انسان و گرگ
بالا