نتایح جستجو

غمگین نباش غمگین نباش روزی گناه ما بخشیده خواهد شد روزی که همه خواهند فهمید ما به دنبال چیدن سیب خود بودیم این سیب ما نبود ، که نصیب ما کردند

[IMG]

باعث افتخار ماست منم همچنین خوشحالم وهم اینکه هم اسم هستیم...:w23: قربونت برم عزیزم من کمتر کسی و اد میکنم اما حساب شما جداست..

سلام غزال جان ممنونم امیدوام دوست خوبی برای شما باشم:gol::gol:

[IMG]

به كجا چنین شتا بان؟ " گون از نسیم پرسید"دل من گرفته زین جا،هوس سفر نداریزغبار این بیابان؟ ""همه آرزویم، اماچه كنم كه بسته پایم... "" به كجا چنین شتا بان؟ "" به هر آن كجا كه باشد ، به جز این سرا، سرایم "" سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا راچو از این كویر وحشت به سلامتی گذشتی ،به شكوفه ها، به...

مرسی عزیزم خیلی زیبا ست....

انشالله که هرجا میرن موفق و سربلند و پیروز باشن و دست پر برگردن خدا پشت وپناهشون..

ممنونم غزاله جان خیلی خیلی لطف کردی :w27:

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند معنی کور شدن را گره ها می فهمند سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند نه نفهمید کسی...

میان ماندن و نماندن فاصله تنها یک حرف ساده بود از قول من به باران بی امان بگو : دل اگر دل باشد ، آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

قسمت اين بود که من با تو معاصر باشم تا در اين قصه ي پر حادثه حاضر باشم حکم پيشاني ام اين بود که تو گم شوي و من به دنبال تو يک عمر مسافر باشم تو پري باشي و تا آنسوي دريا بروي من به سوداي تو يک مرغ مهاجر باشم قسمت اين بود ، چرا از تو شکايت بکنم ؟! يا در اين قصه به دنبال مقصر باشم ؟ شايد...

*آخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار* *تا که تنهایی ات از دیدن آن ، جا بخورد* *و بداند که دل من با توست ، در همین یک قدمی!*

ترسم اين است که پاييز تو يادم برود حس اشعار دل انگيز تو يادم برود ترسم اين است که باراني چشمت نشوم لذت چشم غزلخيز تو يادم برود بي شک آرامش مرگ است درونم،وقتي حس از حادثه لبريز تو يادم برود من به تقويم خدايان زمان شک دارم ترسم اين است که پاييز تو يادم برود با غزلها ت بيا چون همه چيزم شده...

[IMG]

[IMG]

شبی از پشت یك تنهایی نمناك و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا كردم. تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا كردم. پس ازِ یك جستجوی نقره ای در كوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی كه در تنهایی ام رویید با حسرت جدا كردم و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و...

کوری اثرساراماگو فلسفه علوم اجتماعی.. برایان فی

همه ی بیدهای دنیا را به نام مجنون کرده اند! هیچ کس آشفتگی مرا بعد از رفتن تو ندید. آنوقت شاید نام آشفته ترین بیدها، دیگر مجنون نبود.....!

[IMG]