نتایح جستجو

  1. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    در صداقت برتر از آیینه ای در رفاقت باده ای بی کینه ای ای سپیدار بلند و بی پایدار می برم نام تو را با افتخار هر چه دارم از تو دارم ای پدر ای که هستی نور چشم و تاج سر
  2. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    آه از این توبه و پیمانه که بشکست بهم عقلم از کار جهان رو به پریشانی داشت زلف او باز شد و کار مرا بست بهم مرغ دل زیرک و آزادی از این دام محال
  3. دختر معمار

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    به اندازه ای که مهربانیم ، انسانیم ...
  4. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    دراین دنیـای بی احساس تـومـرزبـاورم بـودی غـزل بـودم به چشمانـت تـودائـم ازبـرم بـودی
  5. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب که آبشارم و افتادنم تماشایی‌ست شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد که فصل مشترک عشق و عقل، تنهایی‌ست
  6. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    "دید موسی یک شبانی را به راه کو همی گفت ای خدا و ای اله»
  7. دختر معمار

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    اگه بهت احترام گذاشتن بهشون احترام بذار! اگه بهت احترام نذاشتن هم باز بهشون احترام بذار! اجازه نده عملکرد دیگران از ادب تو چیزی کم کنه چون تو نماینده ی وجود خودت هستی نه دیگران
  8. دختر معمار

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    لازم است گاهی در زندگی بعضی آدم‌ها را گم کنید تا خودتان را پیدا کنید...
  9. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود
  10. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    دل من! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری نرسید آن ماهی که به تو پرتوی رساند دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری
  11. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    تو ای جام بلــور سرنوشتــــــــم برایت نامــه ای از دل نوشتــــم نوشتم نامـه رو یک شب توپاییـز ولـی با سینه ای از عشق لبریـز
  12. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    مستان خرابات ز خود بی خبرند جمعنـد و ز بـوی گــل پراکـــنده تـرند ای زاهــد خـــودپرســت با ما منشین مستـــان دگــــرند و خـــودپرستان دگرند‌
  13. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    یک نفر در شقیقه ام مجروح درد خود را به شعر ها می داد مثل یک ماهی اسیری که نعره می زد که مرگ بر صیاد
  14. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد جز غـم که هزار آفرین بر غم باد
  15. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    انگشت به لب مانده ام از قاعده ی عشق! ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...
  16. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست
  17. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    من در غم تو تو در هوای دگری دلتنگ تو من تو دلگشای دگری
  18. دختر معمار

    مشاعرۀ سنّتی

    توانا بود هر که داند بود ز دانش دل پیر برنا بود
  19. دختر معمار

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    اللهم صلي علي محمد وال محمد و عجل فرجهم
  20. دختر معمار

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    هیچ کس در هیچ جای زمین بقچه ای همراهش نیست که برایمان حال ِ خــــــــــوب بیاورد! هـــــنر این ست بلد باشم شـــــاد باشم و شـادی بیافرینم.
بالا