نتایح جستجو

  1. O

    [داستان كوتاه][Short Story]

    درس زندگي درس زندگي درس زندگي آموخته ام ...... بهترين كلاس درس دنيا كلاسي است كه زير پاي پير ترين فرد دنياست . آ‌موخته ام ...... وقتي كه عاشق هستيد عشق شما در ظاهر نيز نمايان مي شود. آموخته ام ...... تنها كسي كه مرا در زندگي شاد مي كند كسي است كه به من مي گويد : تومرا . شاد كردي . آموخته ام...
  2. O

    [داستان كوتاه][Short Story]

    ازدواج جن با انسان ازدواج جن با انسان ازدواج جن با انسان کتاب دانستنيهايي درباره جن ، تا ليف حضرت حجته السلام والمسلمين حاج شيخ ابوعلي خداکرمي ماجرايي واقعي درباره ي ازدواج جن با انسان نقل شده که از اين قرار است: ماجرايي در تاريخ 1359 شمسي مطابق با 1980 ميلادي ماه آوريل بوقوع پيوست، که اهالي...
  3. O

    [داستان كوتاه][Short Story]

    داستان قشنگ شيطان ونمازگزار داستان قشنگ شيطان ونمازگزار داستان قشنگ شيطان ونمازگزار مردي صبح زود از خواب بيدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشيد و راهي خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمين خورد و لباسهايش کثيف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد...
  4. O

    [داستان كوتاه][Short Story]

    ماجراي ملا حسن و سيلي خوردن از دختري زيبا! ماجراي ملا حسن و سيلي خوردن از دختري زيبا! ماجراي ملا حسن و سيلي خوردن از دختري زيبا! حکايتي ديگر از از کتاب " اسرار اللطيفه و الکسيله " لقمان فرزند ابوجعفر مانول نقل کرده است که : روزي آخوندي گرانمايه به نام شيخ ملاحسن در ايام قحطي کاشان براي...
  5. O

    [داستان كوتاه][Short Story]

    عشق ''... عشق ''... عشق ''... زني از خانه بيرون آمد و سه پيرمرد را با ريش هاي بلند جلوي در ديد. به آنها گفت: « من شما را نمي شناسم ولي فکر مي کنم گرسنه باشيد، بفرمائيد داخل تا چيزي براي خوردن به شما بدهم.» آنها پرسيدند:« آيا شوهرتان خانه است؟» زن گفت: « نه، او به دنبال کاري بيرون از خانه...
  6. O

    [داستان كوتاه][Short Story]

    داستان دو‌ دوست ‌صميمي داستان دو‌ دوست ‌صميمي داستان دو‌ دوست ‌صميمي دو‌ دوست ‌صميمي احمد و محمود دو دوست صميمي بودند كه در دهكده‌اي دور از شهر زندگي مي‌كردند. اين دو پسربچه همسايه ديوار به ديوارند و خانواده‌شان به كشاورزي مشغول بودند. پدر احمد آرزو داشت كه پسرش دكتر شود تا به مردم ده خدمت...
  7. O

    [داستان كوتاه][Short Story]

    داستان پير مرد داستان پير مرد داستان پير مرد يک پيرمرد بازنشسته، خانه جديدي در نزديکي يک دبيرستان خريد. يکي دو هفته اول همه چيز به خوبي و در آرامش پيش مي رفت تا اين که مدرسه ها باز شد. در اولين روز مدرسه، پس از تعطيلي کلاسها سه تا پسربچه در خيابان راه افتادند و در حالي که بلند بلند با هم حرف...
  8. O

    [داستان كوتاه][Short Story]

    انفجار زمان انفجار زمان انفجار زمان شب غریبی است. همه چیز عجیب و باور نکردنی بنظر می رسد. اصلا من در این اتوبوس چه می کنم؟ آدمها؟! بعضی از آنها را می شناسم. اما هرگز تصورش را هم نمی توانستم بکنم که با آنها همسفر باشم. سفر؟! بعضی ها با هم خوش و بش می کنند، عده ای خاموش و در خود فرو رفته اند...
  9. O

    [داستان كوتاه][Short Story]

    دستان دعا كننده دستان دعا كننده دستان دعا كننده اين داستان به اواخر قرن 51بر مي گردد. در يك دهكده كوچك نزديك نورنبرگ خانواده اي با81بچه زندگي مي كردند. براي امرار معاش اين خانواده بزرگ، پدر مي بايستي81ساعت در روز به هر كار سختي كه در آن حوالي پيدا مي شد تن مي داد. در همان وضعيت اسفباك آلبرشت...
  10. O

    [داستان كوتاه][Short Story]

    سلام اميدوارم از اين داستان ها خوشتون بياد ;) (اگه شما هم داستان داريد بفرستيد) داستان كوتاه Short Story رنگ عشق دختري بود نابينا که از خودش تنفر داشت که از تمام دنيا تنفر داشت و فقط يکنفر را دوست داشت دلداده اش را و با او چنين گفته بود « اگر روزي قادر به ديدن باشم حتي اگر فقط براي يک لحظه...
  11. O

    داستان كوتاه - بيا2

    سلام مردي 80ساله با پسر تحصيل کرده 45سالهاش روي مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغي كنار پنجره‌شان نشست. پدر از فرزندش پرسيد: اين چيه؟ پسر پاسخ داد: کلاغ. پس از چند دقيقه دوباره پرسيد اين چيه؟ پسر گفت : بابا من که همين الان بهتون گفتم: کلاغه. بعد از مدت کوتاهي پير مرد براي سومين بار پرسيد...
  12. O

    داستان كوتاه [بيا2]

    سلام مردي 80ساله با پسر تحصيل کرده 45سالهاش روي مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغي كنار پنجره‌شان نشست. پدر از فرزندش پرسيد: اين چيه؟ پسر پاسخ داد: کلاغ. پس از چند دقيقه دوباره پرسيد اين چيه؟ پسر گفت : بابا من که همين الان بهتون گفتم: کلاغه. بعد از مدت کوتاهي پير مرد براي سومين بار پرسيد...
  13. O

    دانلود موزيك ويديو HD

    سلام چند تا موزيك ويديو HD گير آوردم ، اگه خواستيد ، دانلود كنيد ;) Dj Aligator & Jinks-Gi - Old School HD Video: MPEG4 Video (H264) 1920x1080 25.00fps Audio: AAC 44100Hz stereo 1411kbps 99 MB http://www.mediafire.com/download.php?0zgf1ssgk2aj0gr or http://www.megaupload.com/?d=QRMI871D...
  14. O

    درست کردن نیمرو ( بيا 2)

    سلام درست كردن نيمرو دختر و پسر ها دخترها: توی ماهیتابه روغن میریزن اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو، نوش‌جان میکنن پسرها: توی کابینت‌های بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن توی کابینتهای پایینی...
  15. O

    سیزده جمله ی کلیدی پزشکها {بيا2}

    سلام سیزده جمله ی کلیدی پزشکها این بیماری شما باید فوری درمان بشه: یعنی من ماه بعد قراره برم مسافرت و معالجه این بیماری خیلی ساده و سودآوره و بهتره زودتر ترتیبش رو بدم! خوب بگید ببینم مشکلتون از کی شروع شد: یعنی من از بیماریتون چیزی نفهمیدم و ایده‌ای ندارم و امیدوارم شما خودتون سرنخی به من...
  16. O

    سیزده جمله ی کلیدی پزشکها {از دست ندين }

    سلام سیزده جمله ی کلیدی پزشکها این بیماری شما باید فوری درمان بشه: یعنی من ماه بعد قراره برم مسافرت و معالجه این بیماری خیلی ساده و سودآوره و بهتره زودتر ترتیبش رو بدم! خوب بگید ببینم مشکلتون از کی شروع شد: یعنی من از بیماریتون چیزی نفهمیدم و ایده‌ای ندارم و امیدوارم شما خودتون سرنخی به من...
  17. O

    سیزده جمله ی کلیدی پزشکها (از دست ندين)

    سلام سیزده جمله ی کلیدی پزشکها این بیماری شما باید فوری درمان بشه: یعنی من ماه بعد قراره برم مسافرت و معالجه این بیماری خیلی ساده و سودآوره و بهتره زودتر ترتیبش رو بدم! خوب بگید ببینم مشکلتون از کی شروع شد: یعنی من از بیماریتون چیزی نفهمیدم و ایده‌ای ندارم و امیدوارم شما خودتون سرنخی به من...
  18. O

    مردم آزاری {طنز }

    سلام اگر سر دوستتان طاس است، مرتب از آرایشگرتان تعریف کنید. صابون را کف وان حمام جا بگذارید. کادوی عروسی دوستتون بهش تراول نیم میلیونی تقلبی هدیه بدید. در هنگام خروج از توالت، دمپایی‌ها رو خیس کنید. همه شیرهای آبی که در طول روز می‌بینید تا حد امکان سفت کنید (به کار بردن انبرقفلی نتایج بهتری...
  19. O

    مردم آزاری (طنز )

    سلام اگر سر دوستتان طاس است، مرتب از آرایشگرتان تعریف کنید. صابون را کف وان حمام جا بگذارید. کادوی عروسی دوستتون بهش تراول نیم میلیونی تقلبی هدیه بدید. در هنگام خروج از توالت، دمپایی‌ها رو خیس کنید. همه شیرهای آبی که در طول روز می‌بینید تا حد امکان سفت کنید (به کار بردن انبرقفلی نتایج بهتری...
  20. O

    مردم آزاری . طنز

    سلام اگر سر دوستتان طاس است، مرتب از آرایشگرتان تعریف کنید. صابون را کف وان حمام جا بگذارید. کادوی عروسی دوستتون بهش تراول نیم میلیونی تقلبی هدیه بدید. در هنگام خروج از توالت، دمپایی‌ها رو خیس کنید. همه شیرهای آبی که در طول روز می‌بینید تا حد امکان سفت کنید (به کار بردن انبرقفلی نتایج بهتری...
بالا