نتایح جستجو

می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را می جویمت چنانکه لب تشنه آب را محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده دمان آفتاب را

یار رب چه چشمه ای است محبت که من از آن یک قطره آب خوردم و دریا گریستم

موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است

انکه هلاک من خواهد و من سلامتش هر چه کند به شاهدی کس نکند ملامتش باغ تفرج است و بس میوه نمیدهد به کس جز به نظر نمیرسد سیب درخت قامتش

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد دوستی کی اخر امد دوستداران را چه شد کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

تا فکندم به سر کوی وفا رخت اقامت عمر بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت سر و جان و زر و جا هم همه گو : رو به سلامت عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

در پرده سوز وساز هم میخندیم با داغ درون گداز هم میخندیم چون لاله نو شکفته ای در باران از گریه پریم و باز هم میخندیم

salam age zahmat nist baraye manam emailesh kon mamnunam ahmads88_s@yahoo.com

سلام.من کتاب پدیدهای انتقال در مهندسی مواد رو میخوام ولی هرچی میگردم پیداش نمیکنم .کمک کنید لطفا

مارا دلی بود که ز دنیای دیگر است ماییم جای دیگر و او جای دیگر است چشم جهانیان به تماشای رنگ و بوست جز چشم دل که محو تماشای دیگر است دیشب دلم به جلوه مستانه ای ربود امشب پی ربودن دلهای دیگر است:gol:

تو را خبر ز دل بیقرار باید و نیست غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست اسیر گریه بی اختیار خویشتنم فغان که در کف من اختیار باید و نیست چگونه لاف محبت زنی؟که از غم عشق تو را چو لاله دلی داغدار باید ونیست:gol:

خود تو ناراحت نکن محمد جان تو که اینجوری نبودی فرنگیس:redface:;)

:gol: تامل کنان در خطا و صواب به از ژاژ خایان حاضر جواب صد انداختی تیر و هر صد خطاست اگر هوشمندی یک انداز و راست

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد انچه یوسف به زر ناصره بفروخته بود

من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگه کن به خطای من چه بینی به عطای خود نگه کن:redface:

وفا نکردی و کردم جفا ندیدی و دیدم شکستی و نشکستم بریدی و نبریدم اگر ز خلق ملامت وگر ز کرده ملامت کشیدم از تو کشیدم شنیدم از تو شنیدم مرا نصیب غم امد ز شادی همه عالم چرا که از همه عالم محبت تو گزیدم:gol:

اندر طلب یار چو مردانه شدم اول قدم از وجود بیگانه شدم او علم نمیشنید لب بر بستم او عقل نمیخرید دیوانه شدم:gol:

می ایم و با دلی سیه می ایم /سرگشته و افتاده زه ره می ایم /ای پاک! ز الودگیم پاکی ده! / کالوده به انواع گنه می ایم.:gol:

از هستی خویش تا پشیمان نشوی /سر حلقه ی عارفان و مستان نشوی /تا در نظر نگردی کافر /در مذهب عاشقان مسلمان نشوی

اسم انتخابیتون مانند ارسالهاتون زیباست