نتایح جستجو

خسته از نامردمم وز مرغ شب تنهاترم آن قدر تنها كه كس جز غم نباشد ياورم

آن دوست كه ديدنش بيارايد چشم بی ديدنش از گريه نيـــــاسايد چشم ما را ز بــــرای ديدنش بـــايد چشم گر دوست نبيند به چه كار آيد چشم

مرد را کوه سرافراز کند جای پایش به فلک باز کند

خیلی زیبا بود مرســی

آن دوست كه ديدنش بيارايد چشم بی ديدنش از گريه نيـــــاسايد چشم ما را ز بــــرای ديدنش بـــايد چشم گر دوست نبيند به چه كار آيد چشم :gol::gol::gol::gol::gol:

مشکلــــــــــی هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ علایق من: شعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر

جالب بود مرســــــــــــــی

انسانها تا نوجوان هستند فكر ميكنند پول همه چيز است . وقتي بزرگتر شدند ميفهمند كه پول همه چيز است !!

:gol::gol:اللّهم صلّ علي محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم :gol::gol:

من اصلا تو عمرم فحش ندادم و نمیدم چون کسی که برای خودش ارزش قائل باشه برای دیگران هم ارزش قائله.... ما یه ضرب المثل کردی داریم میگه: قصیه و باوگ گه نم نه که تا قصیه و باوگ خاصد نه کم... یعنی: به پدرم بدم حرف نزن تا به پدر خوبت حرفت نزنم! بزرگی در كمال است و فضيلت نه كاندر مجلسی...

برآنم گر تو باز آيی كه در پايت كنم جانی از اين كمتر نشايد كرد در پای تو قربانی

خوش به حالش.........

مرســــی

عالی بود........مرسی

منم تو یه سایت همین جوری که زدم همراه با عکسش این مطلب رو دیدم........

آرزویم این است نتراود اشکی در چشمان تو هرگز مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد...

مرحوم حسين پناهي هنرپيشه فقيد ميگفت بعد از مرگم مردم من را خواهند شناخت! ازآجيل سفره عيد چند پسته لال مانده است آنها که لب گشودند؛خورده شدند آنها که لال مانده اند ؛مي شکنند دندانساز راست مي گفت: پسته لال ؛سکوت دندان شکن است ! :que::que: من تعجب مي کنم چطور روز روشن دو ئيدروژن با يک...

طرف باغ ولب جوی ولب جام است اينجا ساقيا خيز كه پرهيز،حرام است اينجا

یکی را دوست می دارم ولی افسوس او هرگز نمیداند نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست می دارم ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمیخواند به برگ گل نوشتم من که او را دوست می دارم ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند به مهتاب گفتم ای مهتاب سر راهت به کوی او سلام من رسان و گو تو...

ok...........