نتایح جستجو

  1. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    (( سخت شد که؟! )) ظاهر آرام و باطن سردی داری میان ما هم دلی ÷یمان شکن داری
  2. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم ÷ر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
  3. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    ولی من چشم امیدم نمی خفت که مرغی آشیان گم کرده بودم
  4. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    تو هم روزی اگر ب÷رسی ز حالم لب بامت ز حال دل بنالم وگر ÷روا کنم بر من نگیری که می ترسم زنی سنگی ببالم!
  5. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    در این دوران که هر جا (( هر که را زر در ترازو زور در بازوست )) جهان را دست این نامردم صد رنگ بس÷اری!
  6. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    دولت رمق و روح ترا از تو جدا کرد چل سال ترا برده انگشت نما کرد! و آنگاه چنین خسته و آزرده رها کرد!
  7. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    در غم آواز افق لحظه ای چند بهم می نگریم سایه می خندد و می بینم: ای وای... مادرم می خندد!!!
  8. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا می خواستی تا از سر ناز ببین ÷یش ÷ایت زاریم را بخوانی هر زمان در دفتر من غم شب تا سحر بیداریم را
  9. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    ترا الهام بخش خویش خوانم ببال نغمه های آسمانی ÷یام آسمانت نشانم
  10. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    در این ÷یاله نوانم چه ریختی ÷یداست که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب
  11. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    در سر من هوای شراب است باده ام گر نه درمان درد است
  12. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    مگر یک شب از این شب های بی فرجام ز یک فریاد بی هنگام خواب در چشم ما لرزد! --------------------------------- با کمی دست کاری در این شعر
  13. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    تو از شهر غریب بی نشونی اومدی تو با اسب سفید مهربونی اومدی
  14. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    تکیه بر بازوی من میداد گرم شعله ور از سوز خواهش ها تنش. لرزشی بر جان من می ریخت نرم ناز آن بازو به بازو رفتنش
  15. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    من همین یک نفس از جرعهجانم باقی ست! آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!
  16. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    تو به من سنگ زدی من نرمیدم نگسستم باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم!!!
  17. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم! بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!
  18. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    یا مرا جدایی تو می کشد یا ترا دوباره مهربان کنم!
  19. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    دور از خس و خاکم کن موجی زن و ÷اکم کن وین قصه مگو با کس کی بود و کجا دریا!
  20. arta_616

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را از بین صدها گل جدا کردم تو سینه جشن عشق و به ÷ا کردم;)
بالا