نگاهی به شعر محیا
خوشحالم که به یک نمونه ی سالم و بی نقص یا کم نقص از شعر نو نیمایی در این انجمن برخوردم . برخی دوستان مطالبی درباره ی این نوشته آورده بودند که شعر را به اشتباه معرفی و شناسانده بودند . این کار ضمن اینکه بدور از اصول نقد است موجب اطلاعات نادرست به خورد علاقه مندان...
نگاهی کوتاه به دوره های ادبی از آغاز تا امروز و پیدایش شعر نو
ادبیات ایران از زمان ثبت که تقریبا از زمان استقرار اسلام در ایران زمین آغاز شده است شامل چند دوره است . (پیش از اسلام بزرگترین کتابخانه ی خاور میانه و نیز تنها دانشگاه این جغرافیا و به تعبیری نخستین دانشگاه جهان در کشور ایران...
آفرین !... آفرین !... زنده باد :gol:
گیرایی چشمان سیاهت چند است ؟
یا قیمت آن صورت ماهت چند است ؟
ای دختر مهتاب که بردی دل من
یک بار بگو نرخ نگاهت چند است ؟
چاووش عزیز باور کنید خستگی از تنم رفت ! این رباعی را از همه زیباتر و احساسی تر و امروزی دیدم ضمن اینکه کارهای دیگرتان هم زیباست...
درود بر اکرام عزیز و سپاس از اینکه به نقد اشعار دوستان می پردازید
این شعر را بدین جهت برای نقد گزین کردم که از سلامت وزنی برخوردار است و یک نمونه ی سالم است برای دوستان تا با نگاه به آن به چند و چون وزن شعر آگاه شوند .
ساختار دینامیکی ، ریختار و وزن : غزل در بحر رمل مسدس محذوف سروده...
درود بر سایه ی عزیز . راز و نیازتان بر درگاه دوست بی پروانه مباد
با پوزش از عهد شکنی ، برای جبران گوشه ای از سهل انگاری خویش روند بررسی اشعار دوستان را آغاز کرده ام و آنچه را که بنا داشتم در کلاس آموزشی ارایه کنم ، در لابلای نقدها به صورت کاربردی تر پیش روی دوستان می گذارم . اما چگونگی تبلیغ یا...
سلام لطفا نظر بدیدممنونم
درود بر الی عزیزم و سپاس از محبت تان
با یک پیش درآمد کوتاه در باره ی چند و چون نقد می آغازم . صداندوه که در کشور من مقوله ی تعالی بخش نقد درست معرفی نشده است و با لفظ عامیانه ی انتقاد مترادف شده است . شاید دلیلش این است که بر صندوق پیشنهاد دو عبارت نادرست حک...
درود بر اکرام عزیز و سپاس از پشتکارتان
دوست عزیز خواهشمندم هم برای دوستان و هم برای من که بیشتر از حضورتان بهره مند گردیم با دلیل بفرمایید که چرا شعر مهیام 68 سپید است ؟ چشم به راه شما نشسته ام . سپاس
دردم از تنهایی ست
از غم غربت و این سوز دل و شیداییست
از نگاهی که هنوز
جای خالی قدم های تو...
درود بر شما و حضور ذهن تان
این غزل در حقیقت برای هوشنگ ابتهاج گفته شده و در بیتی نام ایشان و پاره ای از غزل محترم شان آورده شده که هنوز دلپسند نیست ولی برای تایید گفته شما اینجا می نویسم :
چنان که سایه گفته بود «در این سرای بی کسی
کسی به در نمی زند » رهی نشان نمی دهد
اما اشتراک تنها در وزن...
درود بر سارای عزیز
درونی ملتهب و متلاطم ، دریچه ی سرریز بسته است
این عنوان برازنده ی سارای ارجمند و شعر ایشان است و شوندی شد تا به بررسی این چارانه ها بپردازم . درست سن و سال شما را نمیدانم اما هرچه هست نشان از آن دارد که درون و اندیشه ی تان چند سال از خودتان بزرگتر است ! این همه پرسش را...
بمان بمان جهـــــــــان من ! جهان امان نمی دهد !
زمین دهد امان مان ! زمــــــــان ضمان نمی دهد !
چنان صــــــــــــــدای تیره ی کلاغ بسته چشم مان
که گوش جان کسی به این ترانه خوان نمی دهد !
ببین که آفتــــــاب و باد و ابر و مه به ســــــــرزنان
بســـــی دوند و سعی شان کفاف نان نمی دهد ...
سلسله ی موی دوست حلقه ی دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ در نظرش بی دریغ
دیدن او یک نظر صد چو من اش خونبهاست
سعدی از اخلاق دوست هرچه برآید نکوست
گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست