نتایح جستجو

  1. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
  2. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    در آن سکوت جانفزار از عرش می آید صدا گوش دگر باید ترا تا آن صدا را بشنوی
  3. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    یا که به راه آرم این صید دل رمیده را یا به رهت سپارم این جان به لب رسیده را
  4. الناز تبریز

    [IMG]

    [IMG]
  5. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    یک دستـه گل کو اگـر آن بـاغ بدیدیت یک گـوهر جـان کـو اگـر از بحر خدایید
  6. الناز تبریز

    سلام. خیلی خیلی ممنون به خاطر محبتتون. واقعا گل های زیبایی بودند.بازم ممنونم :gol::gol::gol: [IMG]

    سلام. خیلی خیلی ممنون به خاطر محبتتون. واقعا گل های زیبایی بودند.بازم ممنونم :gol::gol::gol: [IMG]
  7. الناز تبریز

    [IMG]

    [IMG]
  8. الناز تبریز

    سلام آقای رجایی:cry::cry:

    سلام آقای رجایی:cry::cry:
  9. الناز تبریز

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    ترسم آن است که بی من شوی سوی اغیار کویی به کویی شوی نگرم کن! چه غریب است حالم جان میدهم تا ز ماندن راضی شوی
  10. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    ما که ای زندگی به خاموشی هر سوال تو را جواب شدیم دیگر از جان ما چه می خواهی ؟ ما که با مرگ بی حساب شدیم
  11. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    ما از آن سودن و نیاسودن سنگ زیرین آسیاب شدیم گوش کن ما خروش و خشم تو را همچنان کوه بازتاب شدیم
  12. الناز تبریز

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    یک آن حالم بدیدی غرق رحم گشتی به شرط نگاهم پریزاد شام گشتی نازنینا سردی دلم را دلیل است چون بنازی پریشان حال گشتی
  13. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    دلم برای خودم تنگ می شود آری همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
  14. الناز تبریز

    سلام. ممنون خواهش میکنم:gol::gol:

    سلام. ممنون خواهش میکنم:gol::gol:
  15. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
  16. الناز تبریز

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    یادت ز خاطر می برم اما نه امشب پشت نگاهت می میرم اما نه امشب فراق دل سراغت هم نمی آید تو هم می خوابی راحت اما نه امشب بسان مرده ای دهان می بندم برات شکوه ها دارم اما نه امشب خیال خام تو در سر دواندم من هم گریان می شوم اما نه امشب فردا گر به هم رسیدیم چه گوییم تو نیز پریشان می شوی اما نه امشب...
  17. الناز تبریز

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    وصل یاران بهانه زمان است اصل ایمان نشانه کمال است نغمه سرد گر فاصله ساز شد مرحم احساس در راز شد جلوسم بر مجالس روا نیست گر خاطر عشق را آنجا صفا نیست
  18. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    زیبا شود به كارگِه عشق كار من هر گه نظر به صورت زیبا كنم تو را رسوای عالمی شدم از شور عاشقی ترسم خدا نخواسته رسوا كنم تو را
  19. الناز تبریز

    گفتگوهای تنهایی

    گـــاه مـــی اندیشـــم... چندان هـــم مهم نیـــست اگـــر هیـــچ از دنـــیا نـــداشتـــه باشـــم... همـــین مـــرا بس کـــه کـــوچه ای باشـــد و بـــاران وخـــدایـــی کـــه زلال تـــر از بـــاران اســـت...
بالا