ویران شود آن شهر که میخانه ندارد
آبادی بی میکده فرزانه ندارد
فرزانه که در میکده بی باده بماند
مرغیست که در کنج قفس دانه ندارد
ای زلف پریشان مگر این نکته ندانی
آشفته شود زلف اگر شانه ندارد
مُدامم مست میدارد نسیم جَعد گیسویتخرابم میکند هر دم فریب چَشم جادویتپس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدنکه شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت؟سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارمکه جان را نسخهای باشد ز لوح خال هندویتتو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیاراییصبا را گو که بردارد زمانی بُرقع از...
بکشــم به ناز روزي سر زلف مشک رنگــــش
ندهـــم ز دسـت اين بار، اگر آورم به چنگـــش
سر زلـــف او بـگيـــرم، لـــب لعل او بـبـــوسـم
به مراد، اگر نترسم ز دو چشم شوخ شنگش
سخن دهان تنـگـش بود ار چه خوش، ولـيـکن
نرســـد به هر زباني سخــــــن دهـان تنـگـش
چون نبات ميگدازم، همــه شب، در آب ديده...
حجاب لازمه اش عفت درونی است …
اگر شخصي عفاف واقعی داشته باشد ديگر جنسيت خود را عيان نمی کند
که ديگران بجاي توجه به ابعاد انساني او به ابعاد جنسي بدن او نگاه کنند...
تا سوی من آن چشم سیه را نگه افتاد
از یک نگهش دل به بلایی سیه افتاد
من بندهی آن خواجه که با مژدهی عفوش
هر بنده که بر خواست به فکر گنه افتاد
گردید امید دلم از ذوق فراموش
هرگه که مرا دیده به امیدگه افتاد
صد بار دل افتاد در آن چاه زنخدان
یک بار اگر یوسف...