گر چه درزی جامه براندازه میدوزد ترا ، تا نپوشی،کی تواند،عیب آن پیراستن؟
تا برازد بر تو، آن دیبای رومی، بایدش یا به چاکی بر فزودن،یا ز چینی کاستن (چامه)نیز،
ای جان جان،اندیشه را پیراهن است و آن(توانستن)-همایون میوهای،از(خواستن) خود،حریفآسا،
به هر شعری که پردازی،بتاز...