نتایح جستجو

بیلا وای شه مال عه بیر شه ن بکه ی بیلا گولباخی خه نه خه ن بکه ی بیلا گول دایم بوشکی وه ناز بیلا ده عاله م پرِ بوو سدای ساز

به بوی گل ز خواب بی خودی بیدار شد بلبل زهی خجلت که معشوقش کند بیدار عاشق را

مهندس یا معلم

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

================================================== ================= ================================================== ================ ================================================== ============= ================================================== ================...

من دخترم اما 5 تا از داداشام سربازی رفتن و خیلی از خاطره هاشونه برام تعریف کردن خوش به حال پسرا میرن سربازی

آرزویم این است نتراود اشکی در چشمان تو هرگز مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد...

ئلاهی ڕا چۊه مه که شکووڵ و که ڵپووس؟ نه گوڵ خوازم نه چه م خوازم نه فانووس ده ئێ دونیا سێ که س خوازم ژه ده رگات ئه وه ڵ دووس و دوێم دووس و سێێم دووس

دسد در نه که امضاگد فره فره رنگینه

دسته کانت خوش بیت بژی هه رچی کورده

سلام پری جان چی شد عزیزم چرا پست نمیدی؟ نکنه فقط آبیدر همشهریت بود پست دادی؟ ما هم کوردیم گلی به هر حال خوش اومدی

:gol::gol::gol:به امید قهرمانی:gol::gol::gol:

زی زی گولو آسی پاسی تا به تا

يك شب خيال چشم تو ديديم ما به خواب زان شب دگـــر به چشم نديديم خواب را

مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـته کـه بهار فرحناک زندگی را خـزانـی ماتمزده بـه انتظار بنشیند و این ، بارزترین تفسیر فلسفـه آفـرینش درفـراخـنای بـی کران هـستی و یـگانه راز جـاودانگی اوسـت. برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت خواهانم .

اکبر عبدی همبازی مرحوم حسین پناهی، خاطره‌ای از همکار سابقش می‌گوید که خواندن آن خالی از لطف نیست. اکبرعبدی می‌گوید: «یک روز سر سریال بودیم. هوا هم خیلی سرد بود. از ماشین پیاده شد بدون کاپشن. گفتم: حسین این جوری اومدی از خانه بیرون؟ نگفتی سرما می‌خوری؟! گفت: کاپشن قشنگی بود نه؟ گفتم: آره. گفت: من...

خیلی قشنگ بود آخیییییییییییییییییییییییییی:(

این چیه؟؟ قشنگ تر و خیلی بلند تر;)

عالی بودن مرسی;)