زوجی بر سر یک چاه آرزو رفتند، مرد خم شد، آرزویی کرد و یک سکه به داخل چاه انداخت.
زن هم تصمیم گرفت آرزویی کند ولی زیادی خم شد و ناگهان به داخل چاه پرت شد.
مرد چند لحظه ای بهت زده شد بعد لبخندی زد و گفت:
"این چاه واقعا کار می کنه!"
پسر : عزیزم میتونی امروز بیای ببینمت؟
دختر : نه فامیلمون اینا از خارج اومدن نمیشه
پسر : باشه
فرداش : عزیزم امروز میای بریم سینمااا ؟!
دختر : نه ...آخه کلی درس دارم باید بخونمشون ...
...پسر : باشه
دو روز بعد
پسر : عزیزم فردا میتونی بیای بریم پارک چیتگر ؟!دوستام همه با دوست دختراشون دارن میان
دختر...
نگران دلتنگی هایم نباش
اینجا اگر سیل هم بیاید هیچ سکوتی شکسته نمی شود
و هیچ بغضی،در فریاد نمی ترکد
اینجا به ظاهر آرام است و هیچ تلاطمی رودخانه را به هم نمی ریزد
و هیچ صدایی گوش را نمی آزارد
پس
بیا و کنارم بنشین بی آنکه نگران دلتنگی هایم باشی